۳ ـ حضرت فرموده اند: «غیبت تامّه، ظهورى به دنبال نخواهد داشت مگر بعد از یک مدّت طولانى سخت شدن دل ها و پر شدن زمین از ستم.
شهید صدر، براى پوشیده بودن تاریخ ظهور، دو فایده بر مى شمرد: نخست آن که حضرت مهدى(ع) براى زمان ظهور خود، از عنصر غافل گیرى و ناگهانى بودن و غیر قابل پیش بینى بودن استفاده خواهد کرد. این، در حقیقت، هشدارى است به دشمنان حضرت که بدانند در اوج سلطه و امتدادشان، ناگهان به عذاب الهى گرفتار خواهند شد. غافل گیرى از نیرومندترین عناصر پیروزى و مقوّمات آن است. دیگر این که روشن نبودن ظهور آن حضرت، توده هاى مردم را در هر لحظه و زمان در هر حالتى از انتظار، قرار خواهد داد و مردم، در هر روزى، پیش بینى ظهور آن حضرت را خواهند کرد و چنین احساسى، اگر در یک فرد شکل بگیرد، او را بر انجام دادن رفتار شایسته و ارزیابى مسائل درونى فرد و مطالعه واقعیّت زندگى جارىشو شناخت هر چه عمیق تر دستورها و مقررات است بر مى انگیزد و خواهد توانست با پرداختن به این موضوع، از مقرّبان درگاه آن حضرت شود و خود را به وى نزدیک سازد و خواهد کوشید تا در زمره کسانى نباشد که مورد خشم آن حضرت واقع شده اند و از دور شدگان ساحت به شمار مى آیند. علاوه بر این که شخصى که در هر روز، انتظار ظهور آن حضرت را مى کشد، با خود مى اندیشد که اگر خداى نکرده، اهل فساد و تباهى باشد و بخواهد همچنان غرق در گناه باقى بماند، چه بسا این حالت، به هلاکت او منتهى گردد و از عدالت گسترده اسلامى که با رهبرى امام مهدى(ع) بر جهان حکم فرما خواهد شد، دور بماند؛ چرا که مى داند، امام مهدى(ع) در پیاده کردن عدالت اسلامى، بسیار قاطع خواهد بود و هر ستمگر و ظالمى را به سختى مجازات خواهد کرد. (نعمانی، ۱۳۷۹: ۶۳۴ – ۶۳۶)
۴ ـ شهید صدر، از آخرین بخش سخن امام زمان به آخرین سفیرش در بغداد ـ یعنى جمله: «إلاّ بإذن الله تعالى ذکرهُ و ذالک بعد طول الأمه ـ الهام مى گیرد که تصریح بر طولانى بودن غیبت دوران کبرا، بدین سبب است که هر فرد از توده مردم، این ذهنیّت از پیش در او شکل بگیرد که غیبت امام زمان(ع) طولانى مدّت خواهد بود. پیش بینى طولانى شدن دوران غیبت کبرا را امرى ممکن بداند تا در نتیجه چنین تفکّرى، هرگز نومیدى در او راه پیدا نکند و در هر مقدارى که دوران ظهور به تأخیر افتد، هرگز شک و وسوسه در دلش رخنه نکند و بداند اگر غیبت حضرت، هزاران سال نیز به درازا بکشد مطلب عجیبى روى نداده و اگر تاکنون ظهور اتفاق نیفتاده، به سبب این بوده که اذن الهى تحقق نیافته است. اذن الهى، در شرایطى تحقّق مى پذیرد که مصلحت الهى اقتضا کند و بشریت آماده پذیرش فراخوانى بزرگ حضرت باشد. با چنین تفکّرى، اگر فردى تأخیرى در ظهور آن حضرت ببیند، پى خواهد برد که هنوز مصلحت الهى تحقّق پیدا نکرده و اذن الهى براى ظهور صادر نشده است. این نکته، هیچ منافاتى با حالت انتظار و پیش بینى ظهور حضرت در هر سال، بلکه در هر ماه یا هر روز ندارد.
۵ ـ شهید محمّد صدر، از این بیان امام که «ذالک بعد قسوه القلوب» استفاده کرده است که این فرد، در دوران غیبت کبرا با آزمون هاى دشوار الهى، رو به رو خواهد شد و بر او است که از این آزمون هاى الهى، موفّق و پیروز بیرون آید. توفیق در این آزمون هاى الهى، مستلزم داشتن اراده و ایمانى عمیق و اخلاص است.
مهم ترین سبب موفقیت، این است که موضع اعتقادى فرد نسبت به وجود امام غایب و رهبر پنهان، محکم گردد، اگر فردى، با ادلّه قطعى به وجود آن حضرت پى برد، شایسته نیست، آن هنگام که امواج شک و توهمّات باطل به او هجوم آورد متزلزل شود و سستى در اعتقادش راه پیدا کند. اگر افراد، به این اعتقاد پاى فشارند، کسانى اند که داراى مرتبتى والا هستند و از آگاهان نسبت به دین به شمار مى آیند. چنین اشخاصى هرگز به سخت دلى مبتلا نخواهند شد.
جهت دیگر دشوارى آزمون هاى الهى در دوران غیبت کبرا این است که موضع فرد در برابر فشارهاى خارجى مشخّص مى گردد و میزان فداکارى هایى که در راه ریشه کنى فقر و بیمارى و ناسامانى هاى اجتماعى و دیگر گرفتارى ها که در مسیر طولانى ایمانشبا آن ها مواجه است، آشکار مى شود. شهید صدر، درباره این موضوع مى گوید:
اگر در فرد، این احساس مسئولیت شکل پذیرد، خواهد توانست سختى مبارزات و ناملایمات و فداکارى ها را در راه ایمانش متحمّل شود، ولى اگر از چنین قدرت اراده اى محروم باشد و یا اساساً مسئولیتى بر دوش خود احساس نکند، حاضر مى شود وجود گران بهاى خودش را به ازاى اندکى از دنیا، بفروشد و به انحرافات فراوانى در روند طولانى زندگیش دچار خواهد شد.(یوسفی غروی، ۱۳۸۵: ۵۳)
۶ ـ شهید صدر، از این جمله حضرت که مى فرماید: «بعد طول الأمد و قسوه القلوب و امتلاء الأرض جوراً» الهام مى گیرد که پر شدن زمین از ظلم و جور، پیامد شکست اکثریّت انسان ها در آزمون هاى الهى در دوران غیبت کبرا و تسلّط مادّى گرایى و شهوترانى و افت شدید انگیزه هاى دینى و اخلاقى در میان جوامع اسلامى است.
طبیعى است، جامعه اى که از رهبر عظیم الشأنى مانند امام مهدى(ع) محروم باشد و آن امام به دلیل غیبتش، نتواند به طور ملموس با مسائل جامعه مواجه شود و با حضورش یک پارچگى دین را سبب گردد و وحدت کلمه و از میان رفتن شکاف ها و تشتّت ها و نابودى دشمنان را به ارمغان آورد، به زیر سلطه نیروهاى مستکبر و شهوت گستر خواهد رفت. ثمره این سلطه، گسترش ناعدالتى و فساد و… است.
شهید صدر مى فرماید: اگر غیر مسلمانان و یا تسلیم نشدگان، اساس توحید و بنیان هاى دینى را آشکار کنند و علیه مؤمنان و نقش
ه هاى خرابکارانه بکشند، جاى شگفتى نیست؛ چرا که همان گونه که تاریخ گواه است، مؤمنان، همواره، در تمامى تاریخ، شاهد سخت ترین شکنجه ها و آزارها از سوى چنین کسانى بوده و هستند (نعمانی، ۱۳۷۹: ۶۳۸)
- فلسفه غیبت از نظر شیخ طوسی
خواجه نصیرالدین طوسی هم، سرآمد متکلمان و متفکران شیعی قرن هفتم، اشاره ای به این موضوع کرده است.
او، می نویسد: «غیبت نمی تواند ناشی از اراده خدا، یا اراده امام زمان باشد، بلکه باید سبب غیبت امام را در اعمال مکلفان، که سبب ترس و پیروی نکردن است، جست و ظهور وقتی واجب خواهد شد که سبب غیبت از بین برود»(طوسی، ۱۴۰۵: ۴۳۳)
شیخ طوسی، مردم را به دلیل مهیا نکردن خود برای دیدار مهدی، نکوهش می کند (طوسی، ۱۴۰۵: ۹۵) و عمل آنان را مانع اصلی در بهره گیری از لطف می داند:
«وجود امام، لطف است و تصرف او در امور، لطف دیگر. خدا با ایجاد امام به لطف خود جامعه عمل پوشید و فردی را که برای اداره جامعه لازم است آفرید و حجت را بر مردم تمام کرد، تا اگر شایسته بودند، از وجودش بهره ببرند و بسط ید امام لطف دیگری است که به کوشش ما مربوط می شود. تقویت قدرت امام در مواردی، در توان ماست. بنابراین، ما مکلّف به آن هستیم و قدرت نداشتن امام را باید از چشم خود ببینیم»(نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۱)
او، سه مرحله را برای بسط ید امام لازم می داند:
۱٫ ایجاد امام از سوی خدا.
۲٫ قیام امام برای امامت و رهبری جامعه.
۳٫ عزم مردمان بر تقویت او.
و نتیجه می گیرد که انجام مرحله سوم از مراحل بسط ید امام، بر عهده ماست. ما باید زمینه اقتدار او را فراهم سازیم(نعمانی، ۱۳۷۹: ۱۲و ۱۳)، چون خدا خواسته، تا تقویت او، به وسیله بشر صورت گیرد، نه فرشتگان(نعمانی، ۱۳۷۹: ۹۲)
در نتیجه می توان گفت که مسأله مهدویت و غیبت امام دوازدهم، بر خلاف پیشینه ای که در اسلام داشته، بیشتر در دامن شیعه پرورش یافت و حکمت الهی اهل سنت، اجازه نداده است چنین عقیده ای رسمیت بیابد. هر چند کم نیستند معاریف و مشاهیر سنّی که آن را بخشی از عقیده خود قرار داده. و کتابهایی در این باب، نوشته اند.
به عقیده شیعیان، غیبت امام، مانع از آن نیست که وی قائد حقیقی جهان باشد. چون او در غیبت نیز، مددکار مومنان است و با حضور خود در جامعه، سبب قوت دل ارباب معرفت می شود و آنان برای این که گامی به سوی ظهور مهدی برداشته باشند، خود را به انجام کارهای نیک موظف می دانند و همین پروسه عمل است که شیعیان مؤمن را برای درک حقیقت عمل صالح و دسترسی به جامعه آرمانی آماده می کند و به آنان امید ماندن و حرکت می بخشد. در واقع، فلسفه سیاسی شیعه را در فلسفه غیبت مهدی می توان، جست.
گفتار سوم: رمزگشایی از فلسفه غیبت و آرمان مهدویت
پس از بررسی نقطه نظرات علما و اندیشمندان بزرگ شیعه در خصوص موضوع مهدویت و فلسفه غیبت، اینک با مراجعه به روایات متعدد و همچنین بهره گیری از اصول عقلیه بر مبنای آنچه تا کنون در فرایند رساله بدان رسیدیم تحلیلی کلی برای رسیدن به نظر نهایی در مورد فلسفه غیبت و آرمان مهدویت ارائه خواهیم داد.