در این سه بیت، سعدی ذات مقدّس رسول اکرم را مقصود و هدف آفرینش می داند.
۳-۶-۱-۲- ذکر ابوبکر
شیخ در آغاز قصاید، پس از حمد و ثنای الهی وستایش رسول اکرم، از ابوبکر در سه بیت، این گونه یاد می کند:
ای یار غار سیّد و صدّیق نامور مجموعه ی فضایل و گنجینه ی صفا
مردان قدم به صحبت یاران نهاده اند لیکن نه هم چنان که تو در کام اژدها
یار آن بود که مال و تن و جان فدا کند تا در سبیل دوست به پایان برد وفا (همان،۶۰۶)
و در دیباچه ی بوستان، پس از منقبت رسول اکرم، در مصراعی از او به عنوان پیر یاد کرده و گفته است:
درود ملک بر روان تو باد بر اصحاب و بر پیروان تو باد
نخستین: ابوبکر پیر مرید عمر پنجه بر پیچ دیو مرید (همان،۱۵۷)
به نظر می رسد به کار بردن کلمه ی نخستین، نه به عنوان اوّلین مسلمان، بلکه از ابوبکر به عنوان اوّلین خلیفه ی مسلمانان یاد می کند.
۳-۶-۱-۳- عمر ابن خطاب
سعدی در آغاز قصاید، پس از مدح ابوبکر، عمر را با سه بیت، این گونه یاد می کند:
دیگر عمر که لایق پیغمبری بدی گر خواجه ی رسل نبدی ختم انبیا
سالار خیل خانه ی دین صاحب رسول سردفتر خدای پرستان بی ریا
دیوی که خلق عالمش از دست عاجزند عاجز درآن که چون شود از دست وی رها؟
(سعدی،۱۳۸۴، ۶۰۶)
عمر را لایق پیامبری می نامند، اگر رسالت به وسیله ی حضرت رسول خاتمه نمی یافت، اورا خداپرستی بدون ریا می داند که دیو نفس، اسیر اوست و نمی تواند از دست او رهایی یابد.
سعدی در مثنوی که در ستایش رسول اکرم (ص) سروده، این گونه از عمر بن خطاب یاد می کند که:
نخستین : ابوبکر پیر مرید عمر پنجه بر پیچ دیو مرید (همان،۱۵۷)
پس از ابو بکر به عنوان دومین یار پیامبر از عمر یاد می کند. به نظر می رسد که معنی بیت بالا خالی از اشکال نیست، یا فهم آن برای ما مشکل است. امّا عمر را به عنوان خلیفه ی دوم، مدح کرده و صفات نیک او را بر شمرده است.
۳-۶-۱-۴- عثمان بن عفان
عثمان، خلیفه ی سوم مسلمین، مورد مدح شیخ اجل قرار گرفت. سعدی از مهربانی و حیای او در به جا آوردن دوستی، یاد می کند و می گوید:
دیگر جمال سیرت عثمان که بر نکرد در پیش روی دشمن قاتل سر از حیا
آن شرط مهربانی و تحقیق دوستی است که از بهر دوستان بری از دشمنان جفا
خاصان حق همیشه بلیت کشیده اند هم بیشتر عنایت هم بیشتر عنا (همان،۶۰۶)
و نیز در دیباچه ی بوستان گوید:
خردمند، عثمان شب زنده دار چهارم علی شاه دلدل سوار (همان، ۱۵۷)
سعدی از عثمان، به عنوان یار پیامبر یاد می کند و در هر دو شعر پس از ابوبکر و عمر به مدح او می پردازد که این یاد کرد، بیش تر نشان دهنده ی عقاید مذهبی اوست.
۳-۶-۱-۵- علی بن ابی طالب(ع)
پس از نعت رسول و مدح خلفای سه گانه، سعدی حضرت علی (ع) را به عنوان خلیفه ی چهارم یاد می کند. امّا ستایش او با دیگران متفاوت است. سعدی در مدح آن حضرت می گوید:
کس را چو زور و زهره که وصف علی کند جبار در مناقب او گفته هل اتی
زور آزمای قلعه ی خیبر که بند او در یکدیگر شکست به بازوی لا فتی
مردی که در مصاف زره پیش بسته بود تا پیش دشمنان نکند پشت بر غزا
شیر خدای و صفدر میدان و بحر جود جانبخش در نماز و جهان سوز در وغا
دیباچه ی مروّت و سلطان معرفت لشکر کش فتوت و سردار اتقیا
فردا که هر کسی به شفیعی زنند دست ماییم و دست و دامن معصوم مرتضی (همان،۶۰۶)
آن چه مسلّم است ، سعدی در ستایش حضرت علی (ع) شش بیت سروده است که هر شنونده ای را تحت تأثیر قرار می دهد، حال آن که در مدح دیگر خلفا، گذرا عمل نموده است.
سعدی در آغاز بوستان نیز می گوید:
خردمند، عثمان شب زنده دار چهارم علی شاه دلدل سوار(همان،۱۵۷)
سعدی در هر دو شعر، پس از ذکر خلفا، حضرت علی(ع) را مدح گفته است.
۳-۶-۱-۶- ذکر اولاد فاطمه(س)
سعدی علاقه ی خاصّی به فرزندان حضرت فاطمه (س) دارد و هر جا از بزرگان دین یاد می کند یا مددی می خواهد، ذکر اولاد آن حضرت دیده می شود. در ستایش پیامبر هنگام سرودن بوستان ، آنان را شفیع قرار می دهد و می گوید:
خدایا به حق بنی فاطمه که بر قولم ایمان کنم خاتمه
اگر دعوتم رد کنی یا قبول من و دست و دامان آل رسول(همان،۱۵۷)
و در قصیده ای که در ستایش رسول اکرم است، عشق ورزی به آنان را کمال عاشقی می داند و شعر خود را با این بیت به پایان می برد که:
|