۲-۹- پیشینه تحقیق
در تحقیقات مختلف از متغیرهای عدمیکنواختی[۱۲۲]، پویایی[۱۲۳] و خصومت[۱۲۴] محیطی برای اندازه گیری ماهیت پویای محیط استفاده کردند. تحقیق میلر و فریزن (۱۹۸۳) نشان داد که در شرکتهای موفق ارتباط مثبت قویتری بین عدم یکنواختی محیط و نوآوری وجود داشت. بازار غیر یکنواخت بر اساس نظر دس و برد[۱۲۵] (۱۹۸۴) به واسطه به وجود آمدن پیچیدهگی و عدم اطمینان تعریف شده است که با افزایش نیاز شرکت به تحلیل و بررسی اطلاعات همراه است. زهرا (۱۹۹۱) محیط غیر یکنواخت را به عنوان محیطی که متنوع و پیچیده بوده و برای شرکت فرصتهایی برای نوآوری در ساخت محصولات متنوع و طراحی خدماتی که نیازهای مختلف مشتریان را در بازارهای مختلف برطرف کند توصیف می کند. زهرا به نقل از پیترسون و برگر[۱۲۶] (۱۹۷۱) عنوان کرد که افزایش در عدم یکنواختی محیطی اغلب با افزایش متناظر در نوآوری و گرایش کارآفرینانه شرکت همراه است. اگرچه، عدم یکنواختی به عنوان یکی از عوامل محیطی خارجی شناخته شده است اما دو عامل دیگر شامل پویایی و خصومت محیطی بیشتر مورد مطالعه قرار گرفته است (لامپکین و دس، ۲۰۰۱؛ مورنو و کاسیلاس[۱۲۷]، ۲۰۰۸؛ ویکلاند و شفرد، ۲۰۰۵).
در محیطهای متخاصم، اگرچه تضاد محیط برای پیشگامی (لامپکین و دس، ۲۰۰۱؛ میلر و فریزن، ۱۹۸۳) و خطرپذیری (میلر و فریزن، ۱۹۸۳) نامطلوب است اما تحقیق کوین و اسلوین (۱۹۸۹) نشان داد که شرکتهای کوچک با گرایش کارآفرینانه بالا در این محیط عملکرد بالایی به دست می آورند و برای رهبران شرکتها منطقی به نظر میرسد که در زمان روبرو شدن با محیطهای متخاصم پیش فرض خود را بر حالت کارآفرینانه قرار دهند (کوین و اسلوین، ۱۹۸۹، ۱۹۹۱). همچنین، زهرا و نیوبام[۱۲۸] (۱۹۹۸) نیز نشان دادند که در محیطهای متخاصم، داشتن حالت کارآفرینانه منجر به افزایش عملکرد شرکت می شود. در حالی که، این ارتباط در محیطهای باثبات ضعیفتر می شود (میلر و فریزن، ۱۹۸۳). البته یافته های متناقضی نیز در این زمینه گزارش شده است. برای مثال، تحقیق مایلس و همکارانش (۱۹۹۳) نشان داد که بین گرایش کارآفرینانه و درجه خصومت محیط رابطه منفی وجود دارد.
تحقیقات گذشته نشان میدهد که تغییرات محیط بیرونی سازمان پیش بینی کننده قوی کارآفرینی شرکتی هستند (دس و همکاران، ۱۹۹۹؛ گاث و گینزبرگ، ۱۹۹۰؛ نامن و اسلوین، ۱۹۹۳؛ زهرا، ۱۹۹۱). بر اساس مطالعه طولی زهرا و کوین (۱۹۹۵) روی شرکتهای تولیدی، تجاری و صنعتی ایالات متحده بین سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۹۰، ارتباط کارآفرینی شرکتی و عملکرد به وسیله دشمنی محیطی تعدیل می شود. علاوه براین، اثر تعدیل کنندهگی خصومت محیطی در تمامی سنین شرکتها معنی دار بود.
کوین و اسلوین (۱۹۹۱) در مدل کارآفرینی سازمانی خود پیشنهاد کرده اند که تأثیر عوامل محیط خارجی سازمان شامل رشد فناوری، پویایی، خصومت و تغییرات چرخه زندگی صنعت رابطه حالت کارآفرینانه و عملکرد شرکت را تعدیل می کند، با این حال، این محققان معتقدند که اثر اصلی متغیرهای محیطی بر حالت کارآفرینانه قویتر از اثر تعدیل کنندهگی این متغیرهاست.
به طور مشابه، زهرا (۱۹۹۳) در مدل تجدید نظرشده خود از کارآفرینی شرکتی نیز پیشنهاد مشابهی را ارائه کرد. بر اساس مدل او، پویایی، خصومت و بخشندگی و کرامت محیطی اثر اصلی قوی بر کارآفرینی شرکتی دارد. با این حال، زهرا (۱۹۹۳) نیز معتقد است اثر تعدیل کنندهگی عدم اطمینان محیطی بر ارتباط کارآفرینی سازمانی و عملکرد کمتر از اثر مستقیم این متغیرها بر کارآفرینی شرکتی است.
لامپکین و دس (۱۹۹۶) در مدل کارآفرینی سازمانی خود عوامل محیطی شامل پویایی، بخشیدگی و کرامت، پیچیدهگی و ویژگیهای صنعت را به عنوان عواملی که ارتباط گرایش کارآفرینانه و عملکرد را تعدیل می کند معرفی کرده اند. در این مدل شاخص های عملکرد شامل رشد فروش، سودآوری، عملکرد کلی و رضایت سهامداران در نظر گرفته شده است.
دس، لامپکین و کوین (۱۹۹۷) نقش عدم اطمینان محیطی و عدم یکنواختی محیط را در ارتباط استراتژی کارآفرینانه و عملکرد ۳۲ شرکت صنعتی را مورد بررسی قرار دادند. عملکرد شرکتها با سه شاخص رشد فروش، سود و عملکرد کلی مورد ارزیابی قرار گرفت. نتایج حاصل از این تحقیق نشان داد که هر سه شاخص عملکرد هیچ ارتباط معنیداری با استراتژی کارآفرینانه، عدم اطمینان محیطی و عدم یکنواختی محیط ندارند. همچنین، متغیرهای محیطی هیچ تأثیر بر ارتباط استراتژی کارآفرینانه و با هر سه شاخص عملکرد نداشت.
بارت و ویناستین[۱۲۹] (۱۹۹۸) در مطالعه خود ارتباط کارآفرینی شرکتی و بازارمداری را در ۷۵۰ واحد تجاری مورد بررسی قرار داد. کارآفرینی شرکتی با بهره گرفتن از مقیاس کوین و اسلوین (۱۹۸۹) و بازارمداری با بهره گرفتن از مقیاس کولی و همکاران (۱۹۹۳) اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق ارتباط مثبت در حد متوسط بین کارآفرینی شرکتی و بازارمداری واحدهای تجاری را نشان داد.
کواکو و کو[۱۳۰] (۲۰۰۱) مطالعه خود را روی ۱۴۱ شرکت که گرایش بالایی در کارآفرینی شرکتی و بازارمداری داشتند و یا تنها گرایش کارآفرینی شرکتی و یا تنها گرایش بازار مداری داشتند انجام دادند. کارآفرینی شرکتی با بهره گرفتن از مقیاس کوین و اسلوین (۱۹۸۹) و بازارمداری با بهره گرفتن از مقیاس کولی و همکاران (۱۹۹۳) اندازه گیری شد. همچنین عملکرد تولید جدید ادراک شده با بهره گرفتن از یک مقیاس چهار عبارتی اندازه گیری شد. نتایج این تحقیق نشان داد، شرکتهایی که گرایش بالایی به هر دو سازه کارآفرینی شرکتی و بازارمداری دارند، در مقایسه با شرکتهایی که تنها کارآفرین مدار و یا تنها بازارمدار هستند عملکرد تولید جدید ادراک شده بالاتری را گزارش کرده اند. همچنین ارتباط متوسط و مثبتی بین کارآفرینی شرکتی و بازارمداری مشاهده شد.
ماتسانو و همکاران[۱۳۱] (۲۰۰۲) در مطالعه ۳۶۴ شرکت آمریکایی نشان داد که گرایش کارآفرینانه به طور مثبتی در ارتباط با بازارمداری با ضریب مسیر ۴۶۷/۰ قرار دارد. بازارمداری با بهره گرفتن از مقیاس ماتسانو و منتزر (۲۰۰۰) و تمایل کارآفرینانه با بهره گرفتن از مقیاس میلر (۱۹۸۲) مورد اندازه گیری قرار گرفت. همچنین نتایج این تحقیق نشان داد که اثر مستقیم گرایش کارآفرینانه تنها روی عملکرد تجاری خودگزارشی معنی دار و مثبت است در حالی که در خصوص سایر متغیرهای عملکردی مانند سهم بازار، فروش کل و تولید جدید و بازگشت سرمایه، عملکرد تجاری تحت تأثیر نقش واسطه ای بازارمداری قرار داشت.