کریکپاتریک[۳۳۹] (۱۹۹۹، به نقل از خوانینزاده، اژهای و مظاهری، ۱۳۸۴) معتقدند بسیاری از جنبه های اعتقاد و تجربه مذهبی و تصویر خدا می تواند به صورت جانشینی برای شکستهای اولیه تحول دلبستگی ایمن[۳۴۰] باشد. و خدا به عنوان بزرگترین پایگاه ایمن است و افراد برای دستیابی به پایگاهی امن به او روی می آورند، به منصه ظهور میرساند. شخص مذهبی باور دارد که وقتی خطری او را تهدید می کند، خداوند برای محافظت و تسلی دادن در دسترسش خواهد بود و همین امر به او اجازه میدهد که به مسائل و مشکلات، با شرح صدر و اطمینان نزدیک شود. اساسا ایمان از ریشه امن و به معنای پناه گرفتن و امنیت یافتن است. قرآن امنیت و آرامشی را که ایمان در وجود مؤمن ایجاد می کند در سوره رعد آیه ۲۸ ، چنین توصیف می نماید: « الَّذِینَ آمَنُواْ وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِکْرِ اللّهِ أَلاَ بِذِکْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ». آنان که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرامش مییابد آگاه باشید که دلها به یاد خدا آرامش مییابد. اژهای (۱۳۸۱) در پژوهش خود دلبستگی ایمن به خدا را همان دلبستگی رشد یافته میداند و آن را عامل اساسی برمیشمرد که می تواند با ارتباط با خدای شایسته دوست داشتن، آدمی را به اوج برساند.
میتوان گفت دین نظام باور منسجمی ایجاد می کند که باعث می شود افراد برای زندگی خود معنا پیدا کنند و به آینده امیدوار باشند. سامانهها و نظامهای باورهای دینی به افراد امکان میدهد که به ناملایمات، فشارهای روانی و کمبودهای گریزناپذیری که در روند چرخه زندگی رخ میدهد معنا ببخشند و نسبت به زندگی امیدواری بیشتری داشته باشند. وانگهی حضور مرتب در امور مذهبی و شرکت در برنامه هایدینی، برای افراد حمایت اجتماعی ایجاد می کند، این خود بر خوشحالی و روحیه و خلق بالا و تنظیم هیجان افراد اثر دارد (روحانی و معنویپور،۱۳۸۷) .
۲-۴-۳-۲- عمل به باورهای دینی و سلامتروان
کوئینگ (۲۰۰۴) حداقل ١٠ دلیل برای تبیین رابطه بین دین و سلامت روان ارائه می کند که به شرح زیر هستند:
۱- دین باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد می شود و او را در مقابل رویدادهای ناگوار زندگی مثل فقدان یا بیماری یاری می رساند.
۲- دین به زندگی فرد معنا و هدف میدهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشاندهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها می شود.
۳- افراد دیندار با حوادث تروماتیک زندگی که قابل پذیرش نیستند، راحتتر سازگار میشوند.
۴- دین باعث ایجاد امید در فرد می شود، امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد می شود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار می کند.
۵- افراد دیندار احساس آزادی شخصی بیشتری نسبت به دیگران میکنند. آن ها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند.
۶- احساس کنترل در افراد دیندار به واسطه دعا کردن ایجاد می شود؛ به این گونه که دعا کردن باعث احساس غیرمستقیم کنترل بر شرایط به ظاهر غیر قابل تغییر و ناگوار می شود.
۷- افراد دیندار از شخصیتهای دینی که رنج بسیار کشیدهاند، الگوبرداری میکنند و این مسأله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیتهای غیر قابل تغییر در آن ها می شود.
۸- افراد دیندار از الگوی تصمیم گیری خاصی استفاده میکنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیم گیریهای مفید برای اطرافیان و خود و کاهش تصمیم گیریهای خود مخرب سوق میدهد، و این امر تا حدی از شدت استرسهای زندگی میکاهد.
۹-دین تنها منبع پاسخگو به سؤالات نهایی است؛ بویژه در موارد اضطراری که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسأله بخصوص در موارد جدی مثل بیماریهای لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است.
۱۰- دین باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیشتر می شود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی، و خداوند ایجاد می شود.
کوئینگ (۱۹۹۸ به نقل از بائومل[۳۴۱]، ۲۰۰۰) ۵۷۷ بیمار بستری در بیمارستان را که بیش از ۵۵ سال سن داشتند، مورد بررسی قرار داد. او دریافت که گرایشها و رفتارهای مقابلهای مثبت مذهبی رابطه معکوسی با احتمال ابتلا به اختلالات روانی از جمله افسردگی دارد. منظور از گرایشهای دینی مثبت، اعتقاد به مهربانی خداوند و داشتن تصویری خوب از دین است. رفتارهای دینی مثبت شامل مواردی چون اعتقاد به مهربانی خداوند، سعی در رسیدن به خداوند و جستجوی حمایت از منابع مذهبی است.
و نیز از لوین[۳۴۲](۱۹۹۴ به نقل از شلمزاری و معتمدی، ۱۳۸۰) در مورد اثرات دین بر سلامتی و کارکردهای روانی- اجتماعی آن، بیان می کند که این اثرات می تواند ناشی از عوامل زیر باشد:
دستورات دینی، رفتارهایی را مجاز میشمارد که با انجام دادن آن ها سلامتی انسان تأمین و با انجام رفتارهایی غیر مجاز سلامتی به مخاطره می افتد. برای مثال مصرف نکردن الکل، مواد مخدر، داروها، رژیم غذایی و فعالیتهای دیگر.
دستورات دینی بعضاً به صورت جمعی اجراء می شود و همین باعث حمایت اجتماعی، احساس تعلق و دوستیهای صمیمی برای فرد میگردد. وی معتقد است ارتباطات اجتماعی همچون سپری (احیاناً از طریق شیوه های ایمنی-شناختی و عصبی روانی) از تأثیرات زیانبار فشار و خشم جلوگیری می نماید.
باورها و عقاید دینی باعث ایجاد صلح، اعتماد به نفس و احساس هدفمندی میگردند. انجام مراسم دینی فردی و درگیر شدن فرد در عبادات و تمرینهای عبادی به صورت شخصی، باعث رهایی خود از اضطراب و ترس شده و احساس تنهایی او را از بین میبرد و حسی از عشق و احترام در او بر میانگیزد.
۲-۴-۳-۳- عمل به باورهای دینی و تنظیم هیجان شناختی
به نظر پارگامنت (۱۹۹۷، به نقل از خدایاری فرد و همکاران، ۱۳۷۸) باورهای دینی از سه طریق می تواند در مقابله با فشارهای گوناگون روانی و محیطی و در تنظیم هیجان شناختی مؤثر باشد که عبارتند از:
نخست آن که، باورهای دینی می تواند به عنوان بخشی از فرایند مقابله تلقی گردیده و بر نحوه ارزیابی خود از عامل تهدیدکننده و شدت آن اثر بگذارد. به عبارت دیگر باورهای دینی ممکن است متغیرهای میانجی مانند محدودیتهای شخصی و اجتماعی فرد و نیز چگونگی ادراک از منابع و رویدادهای فشارزا را تحت تأثیر قرار دهد.
دوم آن که، باورهای دینی می تواند در فرایند مقابله و تنظیم هیجان شناختی مداخله نماید، یعنی در تعریف مجدد از مشکل به گونه ای که قابل حل باشد کمک کند، از این رو باورهای دینی به افراد کمک می کند تا خود را از نظر هیجانی حفظ کرده و در برخورد با آن موقعیت از طریق معناجویی و امیدوار ماندن تلاش نماید.
سوم آن که، باورهای دینی می تواند نتایج و پیامدهای حاصل از عوامل فشارزا را تحت تأثیر قرار دهد. بدین معنی که تفسیر افراد از نتایج مربوط به رویدادها و حوادث زندگی، تحت تأثیر باورها و اعتقادات دینی قرار میگیرد.
۲-۵- پیشینه مطالعاتی
۲-۵-۱- پیشینه تحقیقات داخلی و خارجی تنظیم هیجان شناختی