۱-۲ ضرورت تحقیق:
تاب آوری، مفهوم جدیدی است که در سالهای اخیر مورد توجه قرار گرفته است. تعیین عواملی که با توجه به میژگیهای فردی، خانوادگی و اجتماعی به عنوان عوامل تاب آور عمل کرده،، از جمله موارد مورد علاقه پژوهشگران است. تاب آوری مفهم روان شناختی است که توضیح میدهد چگونه افراد با موقعیتهایی غیر منتظره کنار میآیند. تاب آوری، سازگاری مثبت در واکنش به شرایط ناگوار بوده و تحت تاثیر عومل مختلفی قرار میگیرد. در این میان سبک دلبستگی که شیوه تمایل افراد به برقراری نوعی رابطه نزدیک با افرادی معین و داشتن احساس امنیت بیشتر است و شخصیت که بسیاری از رفتارها را تحت الشعاع خود قرار میدهد از اهمیت ویژه ای برخوردارند. مطالعه حاضر به بررسی رابطه میان این سه عامل روانشناختی میپردازد.
۱-۳ اهداف تحقیق:
-
- تعیین رابطه بین صفات شخصیتی و تاب آوری در نمونه های مورد مطالعه
- تعیین رابطه بین سبک دلبستگی و تاب آوری در نمونه های مورد مطالعه
۱-۴ سوالات پژوهش:
چه رابطه ای بین تاب آوری و صفات شخصیتی وجود دارد؟
رابطه میان تاب آوری و سبکهای دلبستگی چگونه است؟
۱-۵ فرضیه های پژوهش:
-
- بین تاب آوری و صفات شخصیتی رابطه وجود دارد.
- بین تاب آوری و سبک دلبستگی رابطه وجود دارد.
۱-۶ تعریف واژه ها و اصطلاحات:
الگوی شخصیت
تعریف نظری: ابعاد تفاوتهای فردی در تمایل نشان دادن الگوهای پایدار فکر، احساس و عمل (مک کری و کاستا،۱۹۸۷).
تعریف عملیاتی: نمره ای که فرد در آزمون شخصیت نئو کسب میکند.
دلبستگی:
تعریف مفهومی: ارتباط روانی پایدار بین دو انسان (حق شناس، ۱۳۸۹)
عملیاتی: سنجش بر اساس آزمون دلبستگی کولینز و رید
تاب آوری:
تعریف مفهومی: توانایی افراد در سازگاری مؤثر با محیط، علیرغم قرارداشتن در معرض عوامل خطرآفرین است (گومز و مک لارن، ۲۰۰۶).
تعریف عملیاتی: نمره فرد در آزمون تاب آوری ﻛﻮﻧﻮر و دﻳﻮﻳﺪﺳﻮن
فصل دوم:
مبانی نظری و پیشینه پژوهش
۲-۱ مقدمه:
بدون شک نظریه دلبستگی یکی از برجسته ترین و مهمترین دستاوردهای روانشناسی معاصر است. برخی پژوهشگران (به عنوان مثال شاور و میکولینسر[۱۹]، ۲۰۰۵) نظریه دلبستگی را به عنوان رستاخیز دوباره روانکاوی و عامل مهم احیای دوباره این مکتب میدانند. از نظر جان بالبی دلبستگی یکی از نیازهای بنیادین انسانهاست (قربانی ۱۳۸۲). بر اساس آخرین یافته های تجربی میان فرهنگی نظریه خودSDT) که اهمیت عوامل درونی فطری را در تحول شخصیت و خود رفتار بررسی میکند، سه نیاز پایه روانشناختی در انسانها وجود: ۱- نیاز به شایستگی ۲- نیاز به خود- نیاز به ارتباط و دلبستگی (رایان و دسی[۲۰]، ۲۰۰۰). به عقیده دوانلو (۱۹۹۰، نقل از قربانی، ۱۳۸۲) «تنها، ظرفیت برقراری روابط گرم عاطفی با والدین یا جانشین آنان، فطریست». جان بالبی و مری اینزورث[۲۱] نکات برجستهای را از روانتحلیلگری، کردار شناسی، روانشناسی رشدشناسی شناختی در مورد و نظم بخشی هیجانی، ترکیب کرده و در سازماندهی نظریه دلبستگی به کار گرفتند. آن ها همانند نظریه پردازان روان تحلیلگری معتقد تبیین رفتارهای بزرگسالی ریشه در دوران کودکی دارد، با این تفاوت که به نظر آن ها انگیزش انسان توسط سیستمهای رفتاری ذاتی، به جای سایقهای زیستی مثل میل جنسی و گرسنگی، راهنمایی میشود یافتگی و بقا را در فرایند تسهیل میکند. بالبی و اینزورث علاوه بر توجه به فرایندهای ناهشیار پویشی، توجه خاصی هم بر تجارب بین فردی واقعی و پیامدهای هیجانی و شناختی این روابط، به عنوان عوامل مؤثر بر روابط بعدی، داشتند (اینزورث، ۱۹۸۹).
۲-۲ اصول نظریه دلبستگی:
۲-۲-۱ دلبستگی یک نیروی برانگیزاننده ذاتی است
تلاش برای جستجو و حفظ تماس با افراد مهم زندگی یک قاعده برانگیزاننده اولیه و ذاتی بشر است که در تمام طول زندگی با وی همراه است. وابستگی یکی از بخش های ذاتی بشر است که با گذشتن از دوران کودکی از وی جدا نمی شود. همچنین امروزه این دیدگاه توسط نویسندگان فمنیست بسیار مورد استفاده قرار میگیرد (میلر[۲۲] و استیور[۲۳]،۱۹۹۷؛ به نقل از جانسون و ویفن، ۱۳۸۸).
۲-۲-۲ دلبستگی ایمن مکمل خودمختاری است
بر اساس نظریه دلبستگی، چیزی تحت عنوان استقلال کامل از دیگران یا وابستگی افراطی به آن ها وجود ندارد (بریثرتون[۲۴] و مان هالند[۲۵]، ۱۹۹۹). بر طبق نظریه دلبستگی فقط وابستگی اثر بخش[۲۶] و غیر اثر بخش[۲۷] وجود دارد. وابستگی ایمن منجر به پرورش خود مختاری و اعتماد به نفس در فرد می شود. در واقع، وابستگی ایمن و خود مختاری دو روی یک سکه است و هیچ گاه دوگانگی با یکدیگر ندارند. مطالعات نشان داده است که دلبستگی ایمن با احساس مثبت، منسجم، نسبت به خود مرتبط است (صالحی، کوشکی، باغداساریانس و همکاران، ۱۳۹۰). هر قدر ارتباطاتمان ایمن تر باشد، مستقل تر و متفاوت تر میتوانیم عمل کنیم. در این الگو، سلامتی یعنی حفظ احساس وابستگی و اتکاء متقابل همراه با خود کفایتی یا جدایی از دیگران. (جانسون و ویفن، ۱۳۸۸).
۲-۲-۳ دلبستگی، پناهگاهی امن برای فرد مهیا میسازد.
حضور مظاهر دلبستگی[۲۸] که معمولا شامل والدین، فرزندان، همسر یا معشوق می شود، منحر به احساس آرامش و امنیت و بر عکس در دسترس نبودن آن ها منجر به پریشانی می شود. به عبارتی، نزدیکی به فرد مورد علاقه سیستم عصبی را آرام ساخته و یک پادزهر طبیعی بر علیه احساس اضطراب و آسیب پذیری قلمداد می شود. دلبستگی های مثبت، پناهگاهی ایمن را خلق میکند که ذخیره امنی را بر علیه اثرات پریشانی و عدم اطمینان فراهم میسازند (میکالینسر[۲۹]، فلوریان و ولر[۳۰]، ۱۹۹۳؛ به نقل ازجانسون و ویفن، ۱۳۸۸). همچنین دلبستگی های مثبت، بافت خوش بینانه ای را برای رشد مستمر شخصیت مهیا میسازند. (جانسون و ویفن، ۱۳۸۸).