صرفه جویی به مقیاس
عامل اصلی دیگر که توان ایجاد مزیت های هزینه را دارد،صرفه جویی به مقیاس می باشد. این عامل یک مزیت هزینه است که به جای بهره گیری بیشتر از تسهیلات موجود،به تسهیلات بزرگتر مربوط می شود.
منحنی تجربه
این منحنی بیان می دارد که یک شرکت در ساخت یک محصول،تجربه می اندوزد که این تجربه باعث می شود هزینه هایش با یک نرخ قابل پیش بینی کاهش یابد.
فرهنگ کاهش هزینه
یک استراتژی موفق کاهش هزینه،معمولا جنبه های مختلفی دارد که هزینه ها تمایل دارند از جنبه های مختلف با آن مواجه شوند و معمولا این استراتژی توسط فرهنگ کاهش هزینه حمایت می شود.مدیریت ارشد ،نظام پاداش ها،سیستم ها،ساختارو فرهنگ ،همه و همه باید بر کاهش هزینه تاکید کنند. همچنین به یک تمرکز جدی نیاز است که قابل مقایسه با آن استراتژی باشد که توسط شرکتهایی که به صورت موفق مدیریت کیفیت جامع را به کار گرفته اند ،حاصل شده است.
ریسکهای همراه در استراتژی حداقل هزینه
شرکتهایی که استراتژی حداقل هزینه را دنبال می کنندممکن است به علت توجه صرف به کاهش هزینه ها،موفق به شناخت محصولات مورد نیاز مشتریان یا تغییرات بازار نشوند.ثانیا شرکتها انجام سرمایه گذاریهای بزرگ در ماشین آلات و تجهیزات را تنها به دلیل پیشرفتهای تکنولوژیکی رقبا می پذیرندو این سرمایه گذاریها آنها را نسبت به انطباق با تغییراتی که با تکنولوژی های آنها سازگار نیست،بی میل سازد.نهایتا تلاش برای کاهش هزینه ها ممکن است با نادیده گرفتن اهمیت عناصری چون ایمنی،کیفیت و خدمات به بیراهه برود.
استراتژی تمایز
تمایز یعنی عرضه چیزی متفاوت که باعث جلب مشتریان گوناگون در بازار و از جمله مشتریان مربوط به رقبا می گردد.
در استراتژی تمایز فعالیت های شرکت بر تهیه و ساخت محصول و یا خدمتی منحصر به فرد متمرکز می گردد. در این استراتژی شرکت تلاش میکند تا با ارائه محصولاتی منحصر به فرد، قیمتی بالاتر از حد معمول را از مشتریان دریافت نماید. نکته دیگر آنکه اعمال استراتژی تمایز در تولید محصولات و اثرات آن بر بسته بندی کالاها, در ویژگی های خاصی از بسته بندی شرکت های متبلور می گردد که از جمله آنان به مواردی هم چون طراحی، اندازه و رنگ می توان اشاره نمود. این گونه ویژگی ها به عنوان ویژگی های برانگیزاننده مشتریان در ترغیب و جذب آنان به خرید محصولات بارزتر خواهد بود.
پورتر می گوید استراتژی تمایز به تولید محصولات منحصر به فرد برای مشتریان کمک می کند . شرکتی که این استراتژی را اتخاذ می کند ، ویژگیها و خصیصه هایی را که از دیدگاه مشتریان مهم جلوه می کند را انتخاب می کند و این امر منجر به افزایش قیمت می شود. فیلیپس بیان می کند که میان منابع متعدد تمایز، کیفیت روشی است که در آن استراتژی تمایز توصیف می شود . دلیل آن این است که کیفیت یک مزیت رقابتی را از طریق حس وفاداری مشتری به همراه حداقل کردن حساسیت مشتری نسبت به قیمت ، به وجود میآورد . آنها همچنین یک بینش متداول را یادآوری می کنند که معمولاً دستیابی به کیفیت بالاتر نیازمند استفاده از اجزای گرانقیمت تر ، تکنولوژیهای مدیریت و تکنولوژی تولیدی دیگری است که با دستیابی به هزینه های پایین ناسازگار است .هرچند در مطالعات تجربی شان ، نتیجه گیری می کنند که کیفیت محصول اثر سودمندی بر وضعیت هزینه از طریق سهم بازار اعمال می کند . این مقوله با نظریه طرفداران مدیریت کیفیت جامع که کیفیت ارتباط معکوسی با هزینه دارد ، مطابقت دارد .
تمایز موضوعی است تعیین کننده در طراحی استراتژی های تجاری، همچنین عنصری است تعیین کننده در بازاریابی. این شرکت می باید ارزش بیش تری برای مشتریان خلق کند و باید ارزشی قابل رقابت با ارزش ارائه شده توسط رقبا ولی با هزینه ای کم تر خلق کند، یا باید ارزشی بیش تر با قیمتی کمتر ارائه دهد.” بیش تر اوقات، تمایز تنها دلیل خرید چیزی توسط مردم است. آنها آخرین رمان جان گریشم (John Grisham) را می خرند چون می دانند داستانی بسیار جذاب و جالب خواهد بود، متفاوت از کتاب قبلی او. آنها آن کتاب را از کتاب فروشی اینترنتی آمازون.کام میخرند زیرا می دانند نوع عناوین کتاب این کتاب فروشی اینترنتی بی شمار است و این که می توانند تنها ظرف یک دقیقه و تنها با یک کلیک ماوس آن را سفارش بدهند. ممکن است آن را از فروش بزرگ محل خود خریداری کنند چون دوست دارند میان آن همه کتاب موجود در آن جا به جست و جوی کتاب مورد نظر خود بپردازند، یا ممکن است این کتاب را از کتاب فروشی محله خود خریداری کنند زیرا دوست دارند از آن حمایت کنند. آنها آن را از سورپر مارکت خریداری می کنند جون خرید از آن جا راحت است. تمام این استراتژی های فروش کتاب متفاوت اند و هر یک برای مشتریان خاصی جذاب می باشند ( یعنی برای بخش های بازار مختلفی). اگر این استراتژی ها متفاوت نبودند، مشتریان دلیلی برای استفاده از برخی آنها نداشتند، و از هر کجا که راحت تر یا ارزان تر می توانستد کتاب را خریداری کنند از همان جا تهیه می کردند.
عوامل کلیدی در استراتژی تمایز:
یافتن راههائی برای ایجاد تمایز بگونه ای که برای خریداران ارزشمند بوده و به سادگی قابل تقلید بوسیله رقبا نباشد.
صرف هزینه برای تمایز باید با قیمت تناسب داشته باشد.
هدف در استراتژی تمایز:
کسب سهم ویژه ای در بازار
فروش به مشتریان خاص
وفادار شدن مشتریان به محصول
مقیاس استراتژی تمایز شامل تکرار کاربرد نوآوری محصول ، تمایل غلبه کردن بر رقبا در بازار، نوآوربودن ، پیگیری رقابت جسورانه و سطح ریسک می باشد . مقیاس استراتژی حداقل هزینه ، اندازه گیری گستره حداقل سازی هزینه ها ، کاربرد کنترل هزینه در تمام شرکت و جسارت در فرایند تصمیمگیری را شامل می شود
دیدگاه اساسی در ایجاد مزیت رقابتی از طریق استراتژی تمایز، معرفی محصولات نوآورانه است که مـنحصر به فردتر از محصولات رقبا هستند.
راههایی که شرکتها می توانند محصول یا خدماتشان را متمایز سازند
۱-ظاهر کالا
یکی از راههایی که می توان توسط آن روی قوه ادراک و احساس مشتری تاثیر گذاشت ایجاد خاصیتی ویژه درظاهر کالا یا خدمات فروشی است.
۲-ایجاد ارتباط بین وظایف مختلف (توسعه خط محصول
یکی دیگر از راه های ایجاد تمایز در کالا برقراری ارتباط و پیوند بین بخشهای مختلف در شرکت می باشد. از نمونه این کاراتصال دو بخش فروش و خدمات رسانی در شرکت می باشد.
۳-تنظیم وقتTiming
معرفی یک محصول جدید فقط در زمان صحیح می تواند به تمایز آن منجر شود.از آنجا که دراین استراتژی هدف ارائه محصول جدید پیش از سایر رقبا می باشد باید در نظر داشت که اولین حرکتها در این جهت باید باتنظیم زمان و سرعت مناسب انجام شود.
۴-موقعیت فیزیکی (راحتی دسترسی مشتری)
اگر شرکت در محلی واقع باشد که مشتریان بتوانند راحت به کالای آن دسترسی داشته باشند،این یک امتیاز برای آن شرکت در ایجاد تمایزنسبت به رقبا می باشد.
۵-آمیختن محصولات(Product Mix)
آمیختن کالاها یا خدماتی که توسط یک شرکت ارائه می شود نیز می تواند به عنوان یک منبع ایجاد تمایز محسوب شود.به عنوان مثال فروش ابزار HPدر ۱۹۶۰ به تنهایی و ادغام آن با کابلها ودیگر ابزار کامپیوتری در سالهای بعد.
مزیت دیگر این ادغام این است که زمانیکه ادغام محصولات انجام شود مشتریان می توانند یک محصول را به همراه کالاهای جانبی یا مکمل از یک شرکت یا یک فروشگاه و بطور یکجا تهیه نمایند که این مساله برایشان ایجاد ارزش می نماید وموجب کاهش اتلاف وقت و هزینه رفت و آمد در جستجوی کالاهای مکمل می گردد.
۶-ارتباط با دیگر شرکتها (Link with other firms)
راه دیگری برای ایجاد تمایز کالا برقراری ارتباط بین محصولات یک شرکت و کالاها و خدمات شرکتهای دیگر می باشد .به عنوان مثال ارتباط بین شرکتهای تولید کننده کارتهای اعتباری و شرکتهای بیمه.
۷-شهرت و اعتبار (Reputation)
یکی از قویترین پایه های ایجاد کالایی متمایز میزان شهرت و اعتبار شرکت و کالاها و خدمات ارائه شده آن است.شهرت اغلب به سختی بوجود می آید اما پس از ایجاد تا مدتهای طولانی باقی می ماند.البته توان یک شرکت در توسعه،حفظ و افزایش شهرت و اعتبارش به تجربیات مصرف کنندگان در مورد کالاها و خدمات آن برمی گردد.
۸-ساخت سفارشی کالا(Product Customization)
کالاها به میزانی که طبق سلیقه مشتری یا براساس نیازهای قشر خاصی از مشتریان تهیه گردند نیز متمایز می شوند.
۹-پیچیدگی کالا(Product Complexity)
وَأخرج ابْن مرْدَوَیه عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ شَهِدنَا رَسُول اللهk تِسْعَه أشهر یأْتِی کل یوْم بَاب عَلی بن أبی طَالب رَضِی الله عَنهُ عِنْد وَقت کل صَلَاه فَیقُول: السَّلَام عَلَیکم وَرَحْمَه الله وَبَرَکاته أهل الْبَیت (إِنَّمَا یرِید الله لیذْهب عَنْکم الرجس أهل الْبَیت وَیطَهِّرکمْ تَطْهِیرا) الصَّلَاه رحمکم الله کل یوْم خمس مَرَّات.
ابن مردویه از ابن عباس نقل میکند، که گفت: ما شاهد بودیم که پیامبرk نُه ماه هر روز کنار در خانه علیj هنگام نماز میآمد و میفرمود: السَّلَام عَلَیکم وَرَحْمَه الله وَبَرَکاته أهل الْبَیت همانا خداوند اراده کرده است. که هرگونه زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند. خداوند شما را هر روز پنج مرتبه مورد مرحمت قرار دهد.
۲-۵-تفسیر جلالین در خصوص آیه(۳۳سوره احزاب)
وَقَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا. [۱۸۸]
عین تفسیر آیهی ۳۳ سوره احزاب در کتاب تفسیر جلالین که در ص ۴۲۲ آمده است در متن ذیل باز نویسی میشود: (و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند زینت نمایی روزگار جاهلیت) پیش از اسلام که زنان محاسن فتنه انگیزشان را برای مردان ظاهر مینمودند، خودنمایی نکنید و آنچه اسلام اجازهی ظاهر شدنش را داده در آیه «ولایُبدینَ زِینَتَهُنَ الاماظَهر منها» ذکر شده است«و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و از خدا و پیامبرشk اطاعت کنید، جز این نیست که خدا میخواهد تا پلیدی (گناه) را ای اهل بیت (همسران پیامبرk) از شما دور کند و تا پاک گرداند شما را به پاک کردنی) از پلیدی. در ذیل تفسیر همین آیه جلال الدین محمد بن احمد المحلی یکی از مفسرین کتاب جلالین میگوید: قال الله تعالی: «إِنَ اللهَ و ملائِکَتَهِ یُصلُونَ علی النّبیَ یا ایُها الّذینَ أَمنوا صَلوا علیه و سَلِمُوا تسلیماً» از کعب بن عجره روایت است سؤال شده است: ای رسول خداk ما سلام بر تو را دانستیم(که در تشهد به ما آموخته ای بقول خود: السَّلام عَلَیکَ ایُها النبیُ و رحمه الله و برکاتُهُ) پس صلواه بر تو چگونه است، فرمود: بگویید الَّلهُمَ صلِ علی محّمد و آل محّمد کما صَلَیتَ علی آل ابراهیم إنکَ حمیدٌ مجید، اللهم بارک علی محمد و علی آل محّمد کما بارکتَ علی آل ابراهیم انکَ حمیدٌ مجید، بخاری و ترمذی روایتش کرده اند.۲
از این قبیل روایات در کتاب الدر المنثور سیوطی فراوان است، که برای جلوگیری از اطناب ممل از آوردن آن ها صرف نظر میکنیم.
۳-۵-بررسی مهمترین لغات آیه تطهیر
واژهها و کلمات مهم در این آیه از قبیل: انّما، یرید، لیذهب، الرجس, اهل البیت, تطهیر، رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا میشویم:
دلالت واژه(انّما) بر حصر: کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم ومحتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر میفهماند. بعنوان مثال خداوند متعال میفرماید: «قُل إنما هُو الهٌ واحد و إِننِی بَرِئٌ مِما تُشرکُون»[۱۸۹]
ابن منظور میگوید:
و معنى إنما إثبات لما یذکر بعدها و نفی لما سواه کقوله: وإنما یدافع عن أحسابهم أنا أو مثلی المعنى: ما یدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلی، و کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات میکند مانند: این سخن که کسی بگوید: من و مانند من از شرف و حیثیّتم دفاع میکنم یعنی در واقع میگوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر.[۱۹۰]
توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند آیه ولایت: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والذین آمنوا…» که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت زکات در حال نماز است میباشد.
بطور قطع تطهیردر آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان اهل البیتb قرار گرفته اند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غیر از آنان را شامل نخواهد شد.
تاکید ضمیر بر انحصار: علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله«عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر میآید و مقدم میشود بیانگر انحصار مفهوم وحکم در آن جمله است.
ابن حجر در فصل آیات نازل شده در فضائل اهل بیت مینویسد:
الآیه الأولى: قال الله تعالى: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا. أکثر المفسرین على آن ها نزلت فی علی وفاطمه والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده: بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر«عنکم» آیه را در شان علی و فاطمه و حسن و حسین دانستهاند.[۱۹۱]
سپس احتمالاتی را با لفظ (قیل) میآورد که انتساب آن مشخص نیست و همچنین پس از نقل روایاتی میگوید: درباره خاندان نسبی و سببی یعنی همسران و همه بنی هاشم نازل شده است.
جا دارد که از او و دیگر هم فکرانش که سعی در شریک کردن افراد عادی و غیر لایق در فضائلی این چنین بزرگ و مهم را دارند سؤال شود که: چرا با وجود اعتراف اکثر مفسران در نزول آیه در شأن افرادی خاص از خاندان نسبی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به سخن اقلیت و افرادی غیر موجّه استناد و در تقویت آن میکوشید؟ آیا این روش جز عناد با علی و فاطمه و فرزندان آن دو چیز دیگری میتواند باشد؟
ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضائل اهل بیت علیهم السلام معرفی میکند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بیت با صراحت اعلام میدارد:
ثم هذه الآیه منبع فضائل أهل البیت النبوی لاشتمالها على غرر من مآثرهم والاعتناء بشأنهم حیث ابتدئت بإنما المفیده لحصر إرادته تعالى فی أمرهم على إذهاب الرجس الذی هو الإثم أو الشک فیما یجب الإیمان به عنه وتطهیرهم من سائر الأخلاق والأحوال المذمومه.
این آیه منبع همه فضائل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هر گونه پلیدی و گناه و شکی را در باره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است.[۱۹۲]
۴-۵-اراده خداوند
اراده خداوند در جمله (یرید الله) اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار میگیرند و احدی استثنا نمیشود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگیهایی قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند.
بنابراین در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون رجس به معنای هر گونه پلیدی و آلودگی ای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمیشود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچ گاه تخلف پذیر نیست.
إذهاب: واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا در استعمالات و گفتگوها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که میگوید: «أذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا میکند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم میتواند مورد داشته باشد.۱
پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری میکند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل».
رجس و پلیدی: یکی از واژههای کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است. لغت شناس معروف، فیومی مینویسد:
«الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابىّ: کلّ شیء یستقذر فهو رجس»: رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است.۲
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱ ص۱۰۰ دار الحجره، قم،۴۰۵ هـ.
همان.
مؤلف کتاب العین نیز چنین مینویسد:
«رجس: کل شیء یستقذر فهو رجس کالخنزیر، و قد رجس الرجل رجاسه من القذر، و إنه لرجس مرجوس. و الرجس فی القرآن العذاب کالرجز، و کل قذر رجس. و رجس الشیطان وسوسته و همزه…». رجس هر چیزی است که پلید است مانند«خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است.[۱۹۳]
بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است که به برخی اشاره نمودیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود، و اعم است از هر گونه گناه و معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسههای شیطان.
اگر چه برخی سعی کرده اند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمیگردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام «ال» در کنار کلمه «رجس» بی تردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها وعیبهای ظاهری و باطنی ویا هر گونه انحراف در همه زمانها باشد که نتیجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.
تطهیر: ابو عبدالرحمن بن خلیل بن احمد الفراهیدی مینویسد: «تطهّر(به معنایی) پاکی، تنزه و خویشتن داری از گناه و معصیت است».[۱۹۴]
تطهیراً: کلمه (تطهیراً) که در پایان آیه بصورت مصدر ذکر شده طبق قواعد مفعول مطلق تأکیدی بیان کننده نوعی تأکید است و به تطهیر اهل بیتb مربوط میشود. بنابراین، منظور از (یطهرکم تطهیرا) در آیه مورد بحث تطهیر جسمی و روحی کامل اهل بیتb مورد خطاب است.[۱۹۵]
اهل البیت: لفظ اهل در لغت، در مورد کسانی به کار میرود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنا براین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و… چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد اهل او به حساب میآیند، و لذا میتوان گفت: نکتهی اساسی در معنای اهل همان وابستگی و انس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیز میتوانند جزو اهل انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسی که عنوان منّا اهل البیت را میگیرد. اما در نقطهی مقابل، افرادی نیز ممکن است با وجود داشتن رابطهی خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواستههای پدر جزو اهل انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند میفرماید: «انّه لیس من أهلک». این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضاف الیه مشخص میشود. مثلا: پیروان هر کتاب دینی و یا آئینی را به نام اهل همان کتاب و آئین میخوانند، و گفته میشود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار، … که در قرآن کریم نیز استعمال شده است. لغت شناسانی مانند: ابن منظور و دیگران مینویسند: «أَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُه و قُرْباه» اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند.[۱۹۶]
؟
ویرایش دوم بهتر از ویرایش اول آن (۶۸/۰ تا ۷۱/۰)
Mayer et al. (2002)
MSCEIT. Mayer-Salovey-Caruso Emotional Intelligence Test
“مدیریت عواطف خود” با هوش عاطفی درون فردی خود سنجی همبستگی دارد (۵۱/۰) و “مدیریت عواطف دیگران” با با هوش عاطفی میان فردی خود سنجی همبستگی دارد (۲۵/۰) و هر دو این زیر مقیاس ها با پنج عامل شخصیت (Big Five) همبستگی دارد (۱۸/۰ تا ۵۱/۰)
؟
؟
متوسط : برای “مدیریت عواطف خود” (۶۹/۰) و برای “مدیریت عواطف دیگران” (۶۴/۰)
Freudenthaler & Neubauer (2003)
FNEIPT. Freudenthaler & Neubauer Emotional Intelligence Performance Test
توجه: اطلاعات این جدول خلاصه بوده و خوانندگان را برای دانستن جزییات به منابع اصلی ارجاع می دهیم. تمام مواردی که با “نامشخص” علامت گذاری گردیده، نشانگر متناقض بودن مدارک در این زمینه و یا فقدان اطلاعات کافی می باشد. علامت سوال (؟) بیانگر این است که ما قادر به دستیابی به اطلاعات درباره این موضوع نبوده ایم.
جدول۲-۶ خلاصه آزمون های خصیصه محور هوش عاطفی
روایی
مولفین
آزمون
روایی همگرا- روایی واگرا
روایی
پیش بین
باز آزمایی
ضریب آلفای کرونباخ
همبستگی متوسط با Big Five
افسردگی، بهبود خلق و خو، جهت گیری به سوی هدف، را پیش بینی می کند.
؟
۷۰/۰ تا ۸۵/۰
Salovey, Mayer, Goldman, Turvey, & Palfi (1995)
TMMS. Trait Meta Mood Scale
همبستگی متوسط تا بالا با پنج عامل شخصیت (Big Five) دارد
سلامت ذهنی، سازگاری، رضایت کاری و زناشویی، را پیش بینی می کند.
خوب
در کل خوب است (در حدود ۸۵/۰)
Bar-On
(۱۹۹۷)
EQ-i. Emotional Quotient Inventory
همبستگی متوسط تا بالا با پنج عامل شخصیت (Big Five) دارد
حمایت اجتماعی، رضایت از زندگی و روابط زناشویی، افسردگی، عملکرد فرد در وظایف شناختی را پیش بینی می کند
؟
۷۰/۰ تا ۸۵/۰
Schutte et al. (1998)
SEIS. Schutte Emotional Intelligence Scales
نامشخص (نمونه های کوچک)؛ با تفکر کلیدی و استدلال تحلیلی عدم همبستگی دارد.
همبستگی متوسط با سبک های مدیریتی و جو سازمانی. همبستگی کم با موفقیت مسیر شغلی
کافی، اما بر اساس نمونه های کوچک
برای نمره کلی آزمون ۷۰/۰ تا ۸۵/۰ و برای مهارت های اجتماعی ۸۵/۰<
Boyatzis, Goleman, & Hay/McBer (1999)
ECI. Emotional Competence Scales
؟
بورو (۱۹۶۰) درباره آزمون شخصیتی کالیفرنیا بیان میکند که بر پایه مطالعات انجام شده، ضرایب اعتبار آزمون که در گروه های ۲۳۷ تا ۷۱۲ نفری با بهره گرفتن از فرمول تصحیح شده اسپیرمن- براون به دست آمده است برای مقیاس سازگاری شخصی در حدود ۸۸۸ تا ۹۰۴ و برای مقیاس سازگاری اجتماعی در حدود ۸۶۷ تا ۹۰۸ است (بورو، ۱۹۶۰، به نقل از آخوندی، ۱۳۷۴).
ضرایب اعتبار این آزمون روی یک گروه ۳۵ نفری از دانشآموزان عادی توسط خجسته مهر (۱۳۷۱) محاسبه شد که برای سازگاری شخصی ۸۰ و برای سازگاری اجتماعی ۷۸۸ برآورد شد. همچنین ضرایب اعتبار آزمون بر روی گروه تیز هوش در حدود ۸۲۴ محاسبه گردید (صدیقی، ۱۳۸۰).
۳-۵-۲ پرسشنامه نگرش صمیمانه امیدون و همکاران[۱۱۵] (فرم تجدید نظر شده، ۱۹۸۳)
در پژوهش حاضر برای اندازهگیری میزان تمایل آزمودنیها به برقراری روابط صمیمانه از فرم تجدید نظر شده مقیاس اندازهگیری نگرشهای صمیمانه استفاده شد. نسخه اولیه این مقیاس در سال ۱۹۷۸ توسط امیدون ارائه شد. فرم تجدید نظر شده مقیاس اندازهگیری نگرشهای صمیمانه که در سال ۱۹۸۳توسط تریدول ارائه شد ۵۰ ماده دارد و پاسخهای ارائه شده به هر یک از مواد آن از کاملاً مخالف تا کاملاً موافق تغییر میکند. این پاسخها با بهره گرفتن از روش لیکرت و بر اساس یک مقیاس ۵ درجهای از ۱ تا ۵ نمره گذاری میشود، بنابراین نمره کل فرد از ۵۰ تا ۲۵۰ متغیر است، این مقیاس بر روی جمعیت غیربالینی هنجاریابی شده است. با این حال نمرات کمتر از ۱۴۰ نشاندهنده تمایل کم برای برقراری روابط صمیمی و نمرات بالاتر از ۲۱۰ نشاندهنده تمایل بیش از حد برای برقراری روابط صمیمی است. تریدول و امیدون پایایی این مقیاس را با روش آلفای کرونباخ از ۷۸/۰ تا ۸۶/۰ و با روش آزمون مجدد ۸۴/۰ محاسبه کردهاند. در ایران ضریب پایایی این مقیاس در یک هنجاریابی مقدماتی و با اجرا بر روی ۸۰ نفر از اعضای زن جامعه معلولین شهر اصفهان و با استفاده ازروش آلفای کرونباخ ۷۲/۰ بدست آمد. ضمناً با بهره گرفتن از همین روش مشخص شد که سئوالات شماره ۲۳، ۲۲، ۱۳، ۹، ۶، ۴ و۳۱ با نمرات کل مقیاس همبستگی منفی دارند، بنابراین محتوای این سئوالات مورد تجدید نظر قرار گرفت تا این اشکال برطرف شود (گنجی، ۱۳۸۰).
۳-۶ نحوه اجرا
در طول یک هفته از تمامی مددجویان دارای اختلال بینایی مرکز فاطمه الزهرای اصفهان آزمون سازگاری اجتماعی کالیفرنیا و نگرش صمیمانه امیدون و همکاران به عمل آمد. از بین این مددجویان ۲۶ نفر که در آزمون کمترین نمره را در پرسشنامههای سازگاری اجتماعی و نگرش صمیمانه کسب کرده بودند، انتخاب شدند. سپس نمونهها به طور تصادفی در دو گروه آزمایش (۱۳نفر) و کنترل (۱۳نفر) قرار گرفتند و گروه آزمایش طی ده جلسه ۹۰ دقیقهای مورد آموزش مهارتهای اجتماعی قرار گرفتند.
این آموزش بر طبق بسته آموزشی مهارتهای اجتماعی مستعلمی و همکاران به مددجویان این مرکز داده شد. این بسته آموزشی شامل ده جلسه آموزشی پیرامون مهارتهای کلامی و غیر کلامی شروع گفتگو، مهارت گوش دادن، سوال کردن، مهارت ابراز احساسات، مهارت ابراز وجود همدلی، مهارت نه گفتن، جرات ورزی و قاطعیت میشود. برای اطلاعات بیشتر به پیوست شماره ۳ مراجعه شود.
۳-۷ ابزار تجزیه و تحلیل
در این پژوهش از روش آماری تحلیل کوواریانس و با کمک نرمافزار spss-14 دادهها تجزیه و تحلیل خواهند شد.
فصل چهارم
تجزیه و تحلیل دادهها
۴-۱ مقدمه
در این فصل، با هدف بررسی میزان دستیابی به اهداف مدنظر در پژوهش به تحلیل و آزمون فرضیههای پژوهش پرداخته شده است. در ابتدا با بهره گرفتن از روش های آمار توصیفی نتایج دادههای بدست آمده از مداخله آموزشی توصیف شدهاند. سپس پیش فرضهای آماری لازم به منظور استفاده از آزمون پارامتریک تحلیل کواریانس، شامل آزمون شاپیرو-ویلک جهت بررسی نرمال بودن توزیع نمرات گروه نمونه در جامعه و آزمون لوین جهت بررسی تساوی واریانسها، تحلیل گردیدهاند.
۴-۲ تحلیل توصیفی دادههای پژوهش
جدول (۴-۱): میانگین و انحراف استاندارد نمرات آزمودنیها در پیشآزمون و پس آزمون، خرده مقیاسهای پرسشنامه سازگاری اجتماعی گروههای آزمایش و کنترل
گروه | مقیاسهای سازگاری اجتماعی | پیش آزمون | پس آزمون | |
آزمایش | روابط اجتماعی | میانگین | ۳۸/۱۳ | ۶۹/۱۳ |
انحراف استاندارد | ۷۱/۱ | ۱۰/۱ | ||
روابط مدرسهای | میانگین | ۹۲/۹ | ۸۵/۱۱ | |
انحراف استاندارد | ||||
|
باب الف واژه برد، مولف براین نظراست،که به معنای تگرگ و سرد بودن است.[۱۸۹] آیهی آورده شده، عبارت است از:« لا یَذُوقُونَ فیها بَرْداً وَ لا شَراباً »(نبا /۲۴)«در آنجا نه خنکى چشند، و نه شربتى».
حدیثی که دراین باب آورده شده،عبارتاست از:اللَّهُمَّ اجْمَعْ بَیْنَنَا وَ بَیْنَهُ فِی بَرْدِ الْعَیْشِ- وَ قَرَارِ النِّعْمَهِ وَ مُنْتَهَى الرَّغْبَهِ وَ مُسْتَقَرِّ اللَّذَّهِ- وَ مُنْتَهَى الطُّمَأْنِینَهِ وَ أَرْجَاءِ الدَّعَهِ وَ أَفْنَاءِ الْکَرَامَه. [۱۹۰]بار پروردگارا جمع کن میان ماو او درزندگى خوش و قراردادن نعمت و انتهاى آرزو میل و استقرار لذت و انتهاى آرامش و امیدوارى خوشى و میان کرام.
اینحدیثکهبراساسجناسلفظ،"واژهبَرْداً،درآیهوبرد،درحدیث"بیانشدهاست، استعاره آورده شده است، برای زندگی راحت وزیبا،چرا که کلمه برد،به معنای سرد است؛ ونگفت مطلق زندگی و برد را به آن اضافه کرد، تا دربیانی زیبا مفهوم زندگی راحت وخوش را برساند،چرا که با وصفهایی که از زندگی درآن جهان شده است،با آوردن گرما، مخاطب سختیهای آن را در ذهن به تصویر می کشد، و با اضافه کردن برد به زندگی، مفهوم چنان زندگی راحت وزیبا را بیان می دارد.
۲-۲-۱۰-جدد
در باب دال،طریحی واژه جدد،را به معنای راه ها بیان کرده است[۱۹۱] آیهی آورده شده، عبارت است از: « أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها وَ مِنَ الْجِبالِ جُدَدٌ بِیضٌ وَ حُمْرٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُها وَ غَرابِیبُ سُودٌ »(فاطر/۲۷)«آیا نمىبینى که خداى تعالى از آسمان آبى فرو فرستاد،پس به وسیله آن میوههایى که، رنگهاى آنها گوناگون است، بیرون آوردیم و از جمله کوهها داراى راههاى سفید و قرمز است، رنگهاى آنها گوناگون است، و برخى از کوهها در غایت سیاهىاند».
حدیثی که در ذیل آیهی بالا آورده شده،عبارت است از: یَا عَلِیُّ مَنْ حَارَبَکَ فَقَدْ حَارَبَنِی وَ مَنْ حَارَبَنِی فَقَدْ حَارَبَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ یَا عَلِیُّ مَنْ أَبْغَضَکَ فَقَدْ أَبْغَضَنِی وَ مَنْ أَبْغَضَنِی فَقَدْ أَبْغَضَ اللَّهَ وَ أَتْعَسَ اللَّهُ جَدَّهُ وَ أَدْخَلَهُ نَارَ جَهَنَّم.[۱۹۲] اى على هر که با تو جنگد، بامن جنگیده و هر که با من جنگد، با خدا جنگیده، على هر که تو را دشمن دارد، مرا دشمن داشته هرکه مرا دشمن دارد، خدا را دشمن داشته، و خدا او را بخت برگشته کند، و به دوزخ برد.
طریحی این حدیث رابراساس جناس لفظ،واژه جُدَدٌدرآیه وجَدَّهُ درحدیث، آورده است و از جهتی هم میتوان گفت، این مفهوم را میرساند، برای زندگی این شخص، که با این دشمنی زندگی خود را به ورطهی هلاکت می کشاند.
۲-۲-۱۱-رصد
مولف براین باور است، که واژه رصد به معنای نگهبانی و دیده بانی است.[۱۹۳] آیهی آورده شده در این باب، عبارت است از:« فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِکِینَ حَیْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَ خُذُوهُمْ وَ احْصُرُوهُمْ وَ اقْعُدُوا لَهُمْ کُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تابُوا وَ أَقامُوا الصَّلاهَ وَ آتَوُا الزَّکاهَ فَخَلُّوا سَبِیلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ» (توبه/۵)«و چون ماههاى حرام گذشت مشرکانراهرجایافتید،بکشیدودستگیرشانکنید،ومحاصرهکنیدو(براىکشتنو دستگیریشان)درهرکمینگاه بنشینید،پس اگر توبه کردند،و نماز بهپاداشتند، و زکاه دادند راهشان را باز کنید (و آزادشان بگذارید.) که خدا آمرزنده و مهربان است».
مولف در مجمع البیان براین نظراست،که مرصد به معنای راه ومانند آن آمده است.[۱۹۴]
علامه بیان داشته است، که مرصد اسم مکان رصد و رصدبه معنای آمادگی برای مراقبت است.[۱۹۵]در اطیب البیان مولف براین عقیده است،که رصد به معنای کمین گاه وراههایی آمده است، که مشرکین نتوانند از آن فرار کنند.[۱۹۶]
حدیثی که در ذیل آیه آمده،عبارت است از:عن حماد بن بشیر قال سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول قال رسول الله (صلی الله علیه و آله) قال الله عز و جل من أهان لی ولیا فقد أرصد لمحاربتی و ما تقرب إلی عبد بشیء أحب إلی مما افترضت علیه و إنه لیتقرب إلی بالنافله حتى أحبه فإذا أحببته کنت سمعه الذی یسمع به و بصره الذی یبصر به و لسانه الذی ینطق به و یده التی یبطش بها إن دعانی أجبته و إن سألنی أعطیته و ما ترددت عن شیء أنا فاعله کترددی عن موت المؤمن یکره الموت و أکره مساءت[۱۹۷].-حماد بن بشیر گوید: شنیدم از حضرت صادق (علیه السلام) که فرمود: رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرموده، خداى عزو جل فرماید:هر که به دوستى از من اهانت کند، به تحقیق براى جنگ با من کمین کرده است، و هیچ بنده به چیزى به من تقرب نجوید،که نزد من محبوبتر از آنچه بر او واجب کردهام باشد؛وهمانا او به وسیله نماز نافله به من نزدیک شود،تا آنجا که من او را دوست بدارم و هنگامى که او را دوست بدارم گوش او شوم، همان گوشى که با آن می شنود؛ و چشم او گردم ،همان چشمى که با آن ببیند؛ و زبانش شوم همان زبانى که با آن سخن گوید، و دست او گردم همان دستى که با آن بگیرد؛ اگر مرا بخواند، اجابتش کنم و اگر از من خواهشى کند، به او بدهم و من در کارى که انجام دهم، هیچ گاه تردید نداشتهام مانند تردیدى که در
مرگ مومن دارم (زیرا) او مرگ را خوش ندارد، و من ناخوش کردن او را.
این حدیث براساس جناس لفظ “واژه مَرْصَدٍ در آیه و أرصد در حدیث” بیان شده است ودرصدد تفسیرآیه مورد نظر نیست،کمینی که در حدیث آمده است،بیانی مجازی نیز دارد برای کسی که واجباتی که توسط سنت به ما رسیده است؛را انجام ندهد؛ودر حق آن کوتاهی وسهل انگاری کند، رصد هم در آیه به معنای کمین گاه است ،وهم درحدیث با این تفاوت که در آیه مجاز نیست، وبه مسلمین دستور داده شده است،که در کمین مشرکین بنشینند.
۲-۲-۱۲-صعد
طریحی بیان داشته،که واژه صعید به معنای خاک پاک است.[۱۹۸] آیهای که در این قسمت آورده شده،عبارت است، از:« فَلَمْ تَجِدُوا ماءً فَتَیَمَّمُوا صَعِیداً طَیِّباً فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَ أَیْدِیکُمْ إِنَّ اللَّهَ کانَ عَفُوًّا غَفُورا» (نسا/۴۳)«آبىنیابیدباخاکپاک،صورت و دستهایتان رامسحکنید،کهخداوند بخشاینده و آمرزنده است». هم چنین آیهی دیگری نیزدراین باب آمده است،که عبارت است از:« مَنْ کانَ یُرِیدُ الْعِزَّهَ فَلِلَّهِ الْعِزَّهُ جَمِیعاً إِلَیْهِ یَصْعَدُ الْکَلِمُ الطَّیِّبُ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ یَرْفَعُهُ»(فاطر /۱۰)«هرکه براى خود عزّت می خواهد، همه عزّتها از آن خداست، سخنان پاک بسوى خدا بالا می رود،و عمل شایسته سخنان پاکیزه را بالا می برد.»
حدیثیکه در ذیل آیه بیان شده،عبارت است از: عن أبی حمزه الثمالی عن علی بن الحسین(علیه السلام) قال سمعته یقول إذا کان یوم القیامه جمع الله تبارک و تعالى الأولین و الآخرینفی صعید واحد ثم ینادی مناد أین أهل الفضل- قال فیقوم عنق من الناس فتلقاهم الملائکه فیقولون و ما کان فضلکم فیقولون کنا نصل من قطعنا و نعطی من حرمنا و نعفو عمن ظلمنا قال فیقال لهم صدقتم ادخلوا الجنه.[۱۹۹] على بن حسین (علیه السّلام) فرمود:چون روز قیامت شود،خداى تبارک و تعالى پیشینیان و پسینیان را در یک سرزمین گرد آورد، سپس یک منادى فریادکشد، اهل فضل کجایند؟جماعتى از مردم برخیزند،فرشتگان ایشان را استقبال کنند،وگویند:فضل شما چه بود؟گویند:ما به کسى که از ما می برید،میپیوستیم؛ و به آن که ما را محروم می کرد،عطا میکردیم؛و از کسى که به ما ستم می نمود،درمی- گذشتیم، سپس به آنها گویندراست گفتید،داخل بهشت شوید.
راغب براین باور است،که صعد وصعید و صعود،در اصل به یک معنا هستند،ولی صعد وصعودبه فرجام و عاقبت کار دشوار وسخت گفته میشود،ولیبه طور استعاره برای هر سختی بکار می روند،ولی صعید به معنای سطح ورویه زمین گفته میشود.[۲۰۰]
در مجمع البیان مولف، درذیل آیهی(فاطر/۱۰)بر این باوراست،که صعودبه معنای قبول اعمال وپذیرفتن آن است،وهرعملی که خدا طاعت آن را قبول کند،آن را به صعود توصیف می کند،چرا که فرشتگان آن را بالا میبرند.[۲۰۱]و در مورد صعید گفته است،که صعید سطح زمین بدون گیاه و درخت است، و وجه تسمیه آن این است،که اگر از باطن زمین به سطح آن صعود کنیم، سطح زمین پایان این صعود است.[۲۰۲]
علامه بیان کرده است،که صعود کلم طیب به سوی خدا،عبارت از تقرب آن به سوی خدا که آن عمل اعتلا یافته،چون خداوند رفیع الدرجات است، واین که گفتهاند،صعود عمل به معنای قبول عمل است، این صحیح نمی باشد،و از لوازم معنای آن می باشد.[۲۰۳]
این حدیث بر اساس جناس لفظ واژه یصعد، درآیه وصعیددر حدیث بیان شده است.
۲-۲-۱۳-صلد
مولفبراین باور است،که صلد به معنای سنگ سخت است.[۲۰۴] آیه ای که برای شاهد مثال آورده شده، عبارت است از: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى کَالَّذِی یُنْفِقُ مالَهُ رِئاءَ النَّاسِ وَ لا یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ صَفْوانٍ عَلَیْهِ تُرابٌ فَأَصابَهُ وابِلٌ فَتَرَکَهُ صَلْداً لا یَقْدِرُونَ عَلى شَیْءٍ مِمَّا کَسَبُوا وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِین» (بقره /۲۶۴)« اى کسانى که ایمان آوردهاید، همانند آن کس که اموال خود را از روى ریا و خودنمایى انفاق مىکند، و به خدا و روز قیامت ایمان ندارد،صدقههاى خویش را به منّت نهادن و آزار رسانیدن باطل مکنید؛ مثَل او مثَل سنگ صافى است،که بر روى آن خاک نشسته باشد،به ناگاه بارانى تند فرو بارد،و آن سنگ را هم چنان کشت ناپذیر باقى گذارد،چنین کسان از آنچه کردهاند، سودى نمىبرند،که خدا کافران را هدایت نمىکند.
این حدیث که براساس جناس لفظ بیان شده،از امام علی (علیه السلام )در باب صفات مومن آورده شده ،که عبارت است از:کَثِیرٌ عِلْمُهُ عَظِیمٌ حِلْمُهُ کَثِیرُ الرَّحْمَهِ لَا یَبْخَلُ وَ لَا یَعْجَلُ وَ لَا یَضْجَرُ وَ لَا یَبْطَرُ وَ لَا یَحِیفُ فِی حُکْمِهِ وَ لَا یَجُورُ فِی عِلْمِهِ نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ وَ مُکَادَحَتُهُ أَحْلَى مِنَ الشَّهْدِ.[۲۰۵]-دانشش بسیار و بردباریش بزرگ، و مهربانیش زیاد است،بخل نورزدو شتاب نکند،دلتنگىنکند،و مستىننماید،در قضاوت خلاف حق نگوید،و درعملش بیراهه نرود،ازسنگ خارا محکم تراست،ودرکسب و کارازعسل شیرینتر.
طبرسی براین باور است،که صلد به معنای سخت است، و زمین صلد آن زمینی است که چیزی در آن نمی روید.[۲۰۶]
علامه در ذیل این آیه بیا ن میداردکه،حالکسی که در انفاقش ریا میک
ند،مانند سنگ صافی است،که مختصر خاکی روی آن با شد،که به وسیله آن تزیین شده باشد،و همین که باران تندی بر آن ببارد،این بارانی که مایع سرسبزی خاک است،روی آن اثر ندارد، آن یک کم خاک به وسیله باران شسته میشود، وفقط سنگ صاف می ماند،و هرچندکه باران از اسباب رشد ونمو است، وخاک هم سبب دیگری، اما وقتی محل این آب وخاک سنگ باشد عمل این دو سبب نیز باطل می شود.[۲۰۷]
طریحی این حدیث رابراساس جناس لفظ واژه“صَلْداً درآیه و الصَّلْدِ“درحدیث بیان کرده است،تشبیه آورده شده برای بیان ایمان مومن که در راسخ بودن هم چون سنگ سختی است، که هیچ عمل باطلی در آن اثر نکرده، که باعث تزلزل آن شود،و ایمان وی را کاهش دهد،آب وباران که از اسباب حیاتند،در این سنگ بی اثر است، با این تفاوت که در این حدیث امور نفوذ کننده، اسبابی غیر حق و باطل هستند،و ایمان مومن هم چون سنگ سخت وصاف در برابرهر سببی که بخواهد در ایمان وی اثر کند، بی تاثیر است.
۲-۲-۱۴-صید
درباب دال مولف بیان کرده است،که واژه صید به معنای شکاری است،که از آن کسی نباشد،وخوردنش حلال باشد.[۲۰۸] آیهی آورده شده دراین قسمت، عبارت است از:« أُحِلَّ لَکُمْ صَیْدُ الْبَحْرِ وَطَعامُهُ مَتاعاً لَکُمْ وَ لِلسَّیَّارَهِ وَحُرِّمَ عَلَیْکُمْ صَیْدُ الْبَرِّ ما دُمْتُمْ حُرُماًوَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»(مائده/۹۶)«شکار دریایى و خوردن آن به جهت بهرهمند شدنتان از آن، بر شماو مسافران حلال شده است، و شکار صحرایى تا هنگامى که در احرام هستید،بر شما حرام شده، از خداوندى که به نزد او گرد آورده مىشوید، بترسید.»
حدیثی که در ذیل آیهی بالا آورده شده، عبارت است از: قَالَ یَا مُحَمَّدُ ادْنُ مِنْ صَادٍ فَاغْسِلْ مَسَاجِدَکَ وَ طَهِّرْهَا وَ صَلِّ لِرَبِّکَ.[۲۰۹] اى محمّد نزدیک صاد شو و مساجد (مواضعى که در سجودروى زمین قرار مىگیرد.) خود را بشوى، و طاهر نما و سپس براى پروردگارت نماز کن.
راغب در مفردات،بر این نظر است که “الصیدان” به معنای دیگ های سنگی است، وهم چنین بیان داشته که، آن را صاد نیز گویند.[۲۱۰]
طریحی این حدیث را براساس جناس لفظ، واژه صید درآیه و صاد،در حدیث بیان کرده است، وحدیث ارتباطی به آیه ندارد،چرا که صید درآیه به معنای شکارو صاد درحدیث به معنای چشمه است.
۲-۲-۱۵-بتر
مولف براین باوراست،که واژه بتربه معنای قطع ازخیراست.[۲۱۱] آیهی آورده شده، در ذیل این واژه عبارت است از: «إِنَّ شانِئَکَ هُوَ الْأَبْتَر»(کوثر/۳)« بی گمان دشمن و خصم تو ابتر و بدون عقب خواهد بود.»
حدیثی که، طریحی در ذیل واژه بیان داشته است، عبارت است از:سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ یَقُولُ إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَدَّعِیهِ غَیْرُ صَاحِبِهِ إِلَّا بَتَرَ اللَّهُ عُمُرَه.[۲۱۲] امام صادق (علیه السلام) می فرمود: این امر (امامت) را غیر صاحبش ادعا نکند، جز اینکه خدا عمرش را قطع کند.
مولف معجم مقاییس اللغه بیان کرده،که بتر به معنای قطع شدن قبل از تمام شدن است.[۲۱۳] درتفسیر مجمع البیان مولف براین نظراست،که دشمن تو که واصل بن وائل است منقطع از خیر است.[۲۱۴]
علامه بیان می دارد،که ابتر در آیه به معنای اجاق کور است.[۲۱۵] راغب در مفردات بیان داشته است،که بتر مانند کلمه بتک به معنای بریدن و قطع کردن است، بااین تفاوت که کلمه بتردرمورد بریدن دم بکارمیرود، و سپس به کسانی که فرزندی از آنان باقی نمی- ماند، و کلمه ابتربه معنای کسی است،که یاد خیر از وی منقطع است.[۲۱۶]
این حدیث براساس جناس لفظ واژهابتر،درآیه و بتردرحدیث بیان شدهاست، وشخصی که ادعای امامت کند، خداوند وی را مورد بتر قرار میدهد، و عمرش را قطع می کند؛یعنی عمرش را کوتاه میکند، و ازجهتی دیگر نیز میتوان گفت، شحصی که خدا عمرش را کوتاه کند، در واقع خیری را از وی را قطع کرده است،چرا که یکی از نعمت های خیری که خداوند به انسان می دهد،عمر طولانی است.
۲-۲-۱۶-تبر