وَأخرج ابْن مرْدَوَیه عَن ابْن عَبَّاس رَضِی الله عَنْهُمَا قَالَ شَهِدنَا رَسُول اللهk تِسْعَه أشهر یأْتِی کل یوْم بَاب عَلی بن أبی طَالب رَضِی الله عَنهُ عِنْد وَقت کل صَلَاه فَیقُول: السَّلَام عَلَیکم وَرَحْمَه الله وَبَرَکاته أهل الْبَیت (إِنَّمَا یرِید الله لیذْهب عَنْکم الرجس أهل الْبَیت وَیطَهِّرکمْ تَطْهِیرا) الصَّلَاه رحمکم الله کل یوْم خمس مَرَّات.
ابن مردویه از ابن عباس نقل میکند، که گفت: ما شاهد بودیم که پیامبرk نُه ماه هر روز کنار در خانه علیj هنگام نماز میآمد و میفرمود: السَّلَام عَلَیکم وَرَحْمَه الله وَبَرَکاته أهل الْبَیت همانا خداوند اراده کرده است. که هرگونه زشتی و پلیدی را از شما اهل بیت دور گرداند. خداوند شما را هر روز پنج مرتبه مورد مرحمت قرار دهد.
۲-۵-تفسیر جلالین در خصوص آیه(۳۳سوره احزاب)
وَقَرْنَ فِی بُیوتِکنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِیهِ الْأُولَى وَأَقِمْنَ الصَّلَاهَ وَآتِینَ الزَّکاهَ وَأَطِعْنَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ إِنَّمَا یرِیدُ اللَّهُ لِیذْهِبَ عَنْکمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیتِ وَیطَهِّرَکمْ تَطْهِیرًا. [۱۸۸]
عین تفسیر آیهی ۳۳ سوره احزاب در کتاب تفسیر جلالین که در ص ۴۲۲ آمده است در متن ذیل باز نویسی میشود: (و در خانه هایتان قرار گیرید و مانند زینت نمایی روزگار جاهلیت) پیش از اسلام که زنان محاسن فتنه انگیزشان را برای مردان ظاهر مینمودند، خودنمایی نکنید و آنچه اسلام اجازهی ظاهر شدنش را داده در آیه «ولایُبدینَ زِینَتَهُنَ الاماظَهر منها» ذکر شده است«و نماز را بر پا دارید و زکات را بدهید و از خدا و پیامبرشk اطاعت کنید، جز این نیست که خدا میخواهد تا پلیدی (گناه) را ای اهل بیت (همسران پیامبرk) از شما دور کند و تا پاک گرداند شما را به پاک کردنی) از پلیدی. در ذیل تفسیر همین آیه جلال الدین محمد بن احمد المحلی یکی از مفسرین کتاب جلالین میگوید: قال الله تعالی: «إِنَ اللهَ و ملائِکَتَهِ یُصلُونَ علی النّبیَ یا ایُها الّذینَ أَمنوا صَلوا علیه و سَلِمُوا تسلیماً» از کعب بن عجره روایت است سؤال شده است: ای رسول خداk ما سلام بر تو را دانستیم(که در تشهد به ما آموخته ای بقول خود: السَّلام عَلَیکَ ایُها النبیُ و رحمه الله و برکاتُهُ) پس صلواه بر تو چگونه است، فرمود: بگویید الَّلهُمَ صلِ علی محّمد و آل محّمد کما صَلَیتَ علی آل ابراهیم إنکَ حمیدٌ مجید، اللهم بارک علی محمد و علی آل محّمد کما بارکتَ علی آل ابراهیم انکَ حمیدٌ مجید، بخاری و ترمذی روایتش کرده اند.۲
از این قبیل روایات در کتاب الدر المنثور سیوطی فراوان است، که برای جلوگیری از اطناب ممل از آوردن آن ها صرف نظر میکنیم.
۳-۵-بررسی مهمترین لغات آیه تطهیر
واژهها و کلمات مهم در این آیه از قبیل: انّما، یرید، لیذهب، الرجس, اهل البیت, تطهیر، رموز و کلید فهم این آیه هستند که بدون شناخت آن امکان راهیابی به محتوای عمیق آن میسور نخواهد بود و لذا قبل از هر سخنی تفسیر و توضیح این لغات را جویا میشویم:
دلالت واژه(انّما) بر حصر: کلمه انّما در ابتدای آیه بیانگر عنایت ویژه به موضوع و محتوای آن است زیرا این کلمه با ایجاد محدودیت و انحصار در مفهوم ومحتوای آیه عظمت مطلب را بیشتر میفهماند. بعنوان مثال خداوند متعال میفرماید: «قُل إنما هُو الهٌ واحد و إِننِی بَرِئٌ مِما تُشرکُون»[۱۸۹]
ابن منظور میگوید:
و معنى إنما إثبات لما یذکر بعدها و نفی لما سواه کقوله: وإنما یدافع عن أحسابهم أنا أو مثلی المعنى: ما یدافع عن أحسابهم إلا أنا أو من هو مثلی، و کلمه انّما مفهومی را برای آنچه که بعد از او آمده است اثبات میکند مانند: این سخن که کسی بگوید: من و مانند من از شرف و حیثیّتم دفاع میکنم یعنی در واقع میگوید: فقط من و مثل من چنین هستیم نه فردی دیگر.[۱۹۰]
توجه به این نکته لازم است که حصر در این آیه از نوع حصر حکم در موضوع است مانند آیه ولایت: «انّما ولیّکم اللّه و رسوله والذین آمنوا…» که در این آیه ولایت فقط مخصوص خدا و رسول و مؤمن تعریف شده با ویژگیهای خاص که پرداخت زکات در حال نماز است میباشد.
بطور قطع تطهیردر آیه مورد بحث از نوع اوّل یعنی حصر حکمی است نه حصر موضوعی؛ یعنی پاکی و طهارت و دوری از پلیدی اختصاص به افرادی دارد که تحت عنوان اهل البیتb قرار گرفته اند و این ویژگی مخصوص آنان است و هیچ فردی غیر از آنان را شامل نخواهد شد.
تاکید ضمیر بر انحصار: علاوه بر استفاده حصر از کلمه انّما، کلمه «عنکم» هم تاکید بر انحصار بیشتر است، زیرا مفعول فعل «لیُذهب» که الرجس است باید در پی فعل و پس از آن قرار گیرد ولی این چنین نشده و جمله«عنکم» بین آن دو فاصله شده است که بدون حکمت و علت نیست چون به قول اهل فن: «تقدیم ما هو حقه التاخیر یفید الحصر» یعنی کلمه ای که جایگاه آن در آخر یک جمله است وقتی که جلوتر میآید و مقدم میشود بیانگر انحصار مفهوم وحکم در آن جمله است.
ابن حجر در فصل آیات نازل شده در فضائل اهل بیت مینویسد:
الآیه الأولى: قال الله تعالى: إنما یرید الله لیذهب عنکم الرجس أهل البیت ویطهرکم تطهیرا. أکثر المفسرین على آن ها نزلت فی علی وفاطمه والحسن والحسین لتذکیر ضمیر عنکم وما بعده: بیشتر مفسران به دلیل ضمیر مذکّر«عنکم» آیه را در شان علی و فاطمه و حسن و حسین دانستهاند.[۱۹۱]
سپس احتمالاتی را با لفظ (قیل) میآورد که انتساب آن مشخص نیست و همچنین پس از نقل روایاتی میگوید: درباره خاندان نسبی و سببی یعنی همسران و همه بنی هاشم نازل شده است.
جا دارد که از او و دیگر هم فکرانش که سعی در شریک کردن افراد عادی و غیر لایق در فضائلی این چنین بزرگ و مهم را دارند سؤال شود که: چرا با وجود اعتراف اکثر مفسران در نزول آیه در شأن افرادی خاص از خاندان نسبی رسول خدا صلی اللّه علیه و آله به سخن اقلیت و افرادی غیر موجّه استناد و در تقویت آن میکوشید؟ آیا این روش جز عناد با علی و فاطمه و فرزندان آن دو چیز دیگری میتواند باشد؟
ابن حجر در نهایت آیه را منبع همه فضائل اهل بیت علیهم السلام معرفی میکند و حصر آن را که با کلمه «انّما» آغاز شده است در شأن اهل بیت با صراحت اعلام میدارد:
ثم هذه الآیه منبع فضائل أهل البیت النبوی لاشتمالها على غرر من مآثرهم والاعتناء بشأنهم حیث ابتدئت بإنما المفیده لحصر إرادته تعالى فی أمرهم على إذهاب الرجس الذی هو الإثم أو الشک فیما یجب الإیمان به عنه وتطهیرهم من سائر الأخلاق والأحوال المذمومه.
این آیه منبع همه فضائل و برتریهای خاندان نبوت است و توجهی خاص به اهل بیت دارد زیرا با کلمه «انما» هر گونه پلیدی و گناه و شکی را در باره آنان نفی کرده و پاکی آنان را از اخلاق زشت و ناپسند تثبیت کرده است.[۱۹۲]
۴-۵-اراده خداوند
اراده خداوند در جمله (یرید الله) اراده تکوینی است نه تشریعی زیرا در اراده تشریعی همه بندگان خداوند مورد خطاب قرار میگیرند و احدی استثنا نمیشود، اما در اراده تکوینی لازم نیست که شمول و عمومیت داشته باشد و خداوند قادر است افرادی خاص را مخصوص به حکم یا فضیلت و ویژگیهایی قرار دهد که دیگران از آن محروم باشند.
بنابراین در آیه مورد بحث اراده فقط تکوینی است چون از بین بردن پلیدی و پاک شدن به صورت عام و کلی نیست تا همه انسانها و یا پیروان یک مکتب را شامل شود چون رجس به معنای هر گونه پلیدی و آلودگی ای است که سبب تنفر دیگران و دور شدن از بندگی خالصانه خداوند است و این حقیقت میسر نمیشود مگر با اراده تکوینی حضرت حق، و اراده تکوینی هم هیچ گاه تخلف پذیر نیست.
إذهاب: واژه «اِذهاب» در اینجا به معنای از بین بردن و زدودن و دور کردن قبل از پیدایش است، زیرا در استعمالات و گفتگوها نیز با همین هدف کار برد دارد، مثلا کسی که میگوید: «أذهب اللّه عنکم الداء والسوء» خداوند بیماری و ناراحتی را از شما دور نماید، معنایش این نیست که هم اکنون در شخص وجود دارد و او دعا میکند تا از وی دور شود، بلکه این آرزو قبل از گرفتاری هم میتواند مورد داشته باشد.۱
پس اذهاب به معنای دفع است که قبل از پیدایش، موانعی از وجود و حضور آن جلوگیری میکند، نه به معنای رفع که بر داشتن و زدودن بعد از پیدایش است، به همین جهت در آیه شریفه تعبیر «لیذهب» آمده است نه «لیزیل».
رجس و پلیدی: یکی از واژههای کلیدی این آیه، کلمه «رِجس» است. لغت شناس معروف، فیومی مینویسد:
«الرجس: النتن. و الرجس: القذر. قال الفارابىّ: کلّ شیء یستقذر فهو رجس»: رِجس یعنی هر چیز بدبو، فاریابی گفته است: هرچیزی که طبع انسان از آن بدش آید رجس و پلیدی است.۲
فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۱ ص۱۰۰ دار الحجره، قم،۴۰۵ هـ.
همان.
مؤلف کتاب العین نیز چنین مینویسد:
«رجس: کل شیء یستقذر فهو رجس کالخنزیر، و قد رجس الرجل رجاسه من القذر، و إنه لرجس مرجوس. و الرجس فی القرآن العذاب کالرجز، و کل قذر رجس. و رجس الشیطان وسوسته و همزه…». رجس هر چیزی است که پلید است مانند«خوک، و در قرآن رِجس به معنای عذاب است مانند رِجز، و هر پلیدی رِجس است.[۱۹۳]
بنابر آنچه در اظهارات اهل لغت آمده است که به برخی اشاره نمودیم، رِجس هر چیزی است که وجود آن در آدمی زمینه نقص را فراهم کند و روح آدمی را بیازارد و موجب نفرت و دوری مردم شود، و اعم است از هر گونه گناه و معصیت و آلودگی و یا گرفتار شدن در دام و وسوسههای شیطان.
اگر چه برخی سعی کرده اند تا دایره مفهوم و مصداق آیه را تنگ کرده و رجس را منحصر در شرک بدانند و هدف از آیه را فقط تطهیر اهل بیت از شرک به خداوند تفسیر کنند و بگویند: شامل گناهان نمیگردد تا شاید بتوانند بعضی از وابستگان سببی را نیز در این آیه داخل نمایند، ولی با توجه به اطلاق و استفاده عموم و استغراق از کلمه «الرِجس» به جهت وجود الف و لام «ال» در کنار کلمه «رجس» بی تردید مفاد آن باید نفی و اِذهاب انواع پلیدیهای مادّی و معنوی، نقصها وعیبهای ظاهری و باطنی ویا هر گونه انحراف در همه زمانها باشد که نتیجه آن اثبات مقام عصمت تامّه از همه گناهان خواهد بود.
تطهیر: ابو عبدالرحمن بن خلیل بن احمد الفراهیدی مینویسد: «تطهّر(به معنایی) پاکی، تنزه و خویشتن داری از گناه و معصیت است».[۱۹۴]
تطهیراً: کلمه (تطهیراً) که در پایان آیه بصورت مصدر ذکر شده طبق قواعد مفعول مطلق تأکیدی بیان کننده نوعی تأکید است و به تطهیر اهل بیتb مربوط میشود. بنابراین، منظور از (یطهرکم تطهیرا) در آیه مورد بحث تطهیر جسمی و روحی کامل اهل بیتb مورد خطاب است.[۱۹۵]
اهل البیت: لفظ اهل در لغت، در مورد کسانی به کار میرود که نسبت به آنان نوعی وابستگی جسمی، روحی و فکری، دینی و اعتقادی و خانوادگی داشته باشد. بنا براین اعضای خانواده اعم از همسر، فرزند، نوه و… چون انسان با آنان انس و تعلق خاطر دارد اهل او به حساب میآیند، و لذا میتوان گفت: نکتهی اساسی در معنای اهل همان وابستگی و انس و تعلق خاطر داشتن است، اگر چه گاهی افرادی غیر از خویشان و نزدیکان نیز میتوانند جزو اهل انسان محسوب شوند، مانندسلمان فارسی که عنوان منّا اهل البیت را میگیرد. اما در نقطهی مقابل، افرادی نیز ممکن است با وجود داشتن رابطهی خویشاوندی ولی به علّت حرکت بر خلاف فرمان خداوند و سرپیچی از خواستههای پدر جزو اهل انسان به شمار نیایند، مانند فرزند نوح که خداوند میفرماید: «انّه لیس من أهلک». این لفظ علاوه بر نشان دادن نسبت فامیلی و خانوادگی در برخی از استعمالات معانی دیگری نیز همراه دارد که با کلمه بعدی آن یعنی مضاف الیه مشخص میشود. مثلا: پیروان هر کتاب دینی و یا آئینی را به نام اهل همان کتاب و آئین میخوانند، و گفته میشود: اهل اسلام، اهل کتاب، اهل انجیل، اهل القری، اهل مدینه، اهل جنّت، اهل نار، … که در قرآن کریم نیز استعمال شده است. لغت شناسانی مانند: ابن منظور و دیگران مینویسند: «أَهْل الرجل عَشِیرتُه وذَوُه و قُرْباه» اهل الرجل خاندان و نزدیکان او هستند.[۱۹۶]
بررسی و نقد آیات ولایت در تفسیر الدرالمنثور سیوطی و تفسیرجلالین۱