در ذیل ازباب مشت نمونه خروار به نمونههایی اشاره میکنیم:
الف)در قرآن
1- آیاتی که بر مشورت و نظرخواهی از دیگران تاکید میکند (آل عمران/159، شورا/38)
«اهمیت مشورت تا آنجاست که خداوند پیامبر خود را با وجود عصمت و اتصال به منبع وحی فرمان داده است که با اصحاب خویش مشورت کرده و آرای آنان را به دست آورد.
شگفتی ما از این دستور قرآنی آنگاه فزونی میگیرد که در آن اعصار، عموم مردم هیچگونه جایگاه سیاسی نداشتند که آنان را در امور، مشارکت و مداخله دهد. حکام در نظر اکثریت مردم از قداست ذاتی تا بدان حد که ایشان را به خدایان نزدیک و تسلیم بیچون و چرا در برابر حکام را موجب گردد، برخوردار بودند. مسلمانان نیز نسبت به پیامبر خدا خاضع بودند و مشارکت دادن خویش را در حکومت انتظار نداشتند، در چنین زمینهای قرآن کریم مشورت رسول اکرم با مسلمانان و نظرخواهی از ایشان را توصیه میکند».
امام خمینی (ره)در دعوتی عام به نقد و انتقاد و طرح آرای گوناگون میفرماید:
«فرض کنید یک نفر میرود و مسائل خودش را میگوید، انتقاد هم دارد، انتقادات آزاد است… آن که انتقاد میکند… با نظر صحیح انتقاد بکند، با این که جواب میدهد هم اگر با نظر صحیح و بدون این که غضب در آن راه داشته باشد جواب بدهد، آن وقت منطق در مقابل منطق است»
2- آیاتی که از کتمان حق نهی میکنند.
3- آیاتی که بحث و مناظره و جدال نیک را تشویق میکنند.
ب)درسنت
1- پیامبر اکرم (ص)فرمود:«حقیقت دین، نصیحت نسبت به حاکمان و عموم مسلمین است» این فرموده به روشنی لزوم خیرخواهی و نیکاندیشی همهی آحاد مسلمین نسبت به دیگران و نیز بالملازمه، استبقال پیشوایان و رهبران را از ارائه نظرات انتقادی توصیه میکند. همین توصیه و نظایر آن موجب گردیده که در متون روایی ما بابی تحت عنوان«النصیحه الائمه المسلمین» منعقد میگردد.
2- رسول گرامی اکرم (ص)آگاهان امت را به اظهار نظر در مسائل مختلف و جلوگیری از نارواها توصیه کرده و میفرماید:«آنگاه که بدعتها در امت من آشکار گردید برشخص داناست که دانش خود را اظهار نماید».
ج)از نظر عقل
تأکیدی که قرآن و سنت بر اصالت آزادی بیان دارد مورد تأیید عقل نیز هست، چرا که عقل بشری نیز بر ضرورت پذیرش آزادی بیان و اظهار عقیده به عنوان یک اصل بنیادین صحه میگذارد؛ چرا که،
اگر قلم و بیان آزاد نباشد، نواقص حکومتها و نیازهای اجتماع معلوم نمیگردد، در حالی که بر حاکمان، رفع نواقص و برآوردن نیازهای پذیرفته شده اجتماع ضرورت دارد.
اگر قلم و بیان آزاد نباشد، رشد و تکامل اجتماع، که در گرو مناقشات و بیان فضایل و رذایل و حسن و قبح افعال و اقدامات است و موجب آن میگردد که مردم همهی آرا را شنیده، و نیکوترین را انتخاب کنند، متوقف میشود.
امیرالمومنین (ع)دراین باره میفرماید:«هرکس به رأی خود استبداد ورزد هلاک میگردد، و هرآن که با دیگران مشورت کند در عقول دیگران شرکت جسته است».
نیز:«هرکس از آرای گوناگون استقبال نماید، مواضع خطا و اشتباه را در مییابد.
بنابراین باید گفت: آزادی بیان در فقه امامیه به صورت گسترده پذیرفته شده است و اهمیت این مهم مورد تأکید فراوان قرار گرفته است. البته آزادی بیان معنایش این نیست که کسی بر ضد مصلحت کشور، قلمش آزاد است که بنویسد. بیان آزاد است که مطالبی اگر دارد بنویسید… در حدود قوانین، در حدود کارهای عقلایی آزاد است.
پیرامون آزادی بیان، بحثهای فراوانی قابل گفتن و نوشتن است. نگارنده به هیمن قدر کفایت میکند.
بنابراین باید پذیرفت که امروزه آزادی بیان یک حق بنیادین بشری محسوب میشود، گذشته از این که دولت نباید از بیان آزاد جلوگیری کند، باید پذیرفت که دولت برای تحقق این آزادی تکالیفی هم دارد و باید زمینههای لازم را فراهم آورد، آزادی اطلاعات و حق دسترسی به اطلاعات موجود در نزد دولت نیز یکی از زمینههای بسیار مهم برای تحقق اتم و اکمل آزادی بیان است.
[1]. منتظری، حسینعلی، دراسات فی ولایه الفقیه، ج2، ص33.
[2]. خمینی، روح الله، صحیفه نور، ج14، ص 365 – 366.
[3]. مثل بقره/42
[4]. مثل نحل/ 125/، عنکبوت/ 46
[5]. ابن اثیر، نهایه، ج5، ص63.
[6]. فخار طوسی، جواد، امام خمینی و رسانههای گروهی، ص21.
[7]. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج1، ص54.
[8]. فیض الاسلام، علی نقی، ترجمه وشرح نهج البلاغه، ص1165.
[9]. همان، ص1169.
[10]. خمینی، روح الله، ج7، همان، ص320.