آنها ار کمبود انگیختگی مثل خستگی و کار روزانه یکنواخت یا از انگیختگی زیاد مثل مشکلات زندگی فرار می کنند. تحقیقات نشان می دهد که گریز در مورد انگیختگی زیاد می باشد( سید حمید ، ۱۳۸۵ ) .
۲-۱۶-۲- انگیزه سرگرمی
افراد زیادی با انگیزه سرگرم شدن به تماشای ورزش ها می پردازند. در اینجا نیز تماشای ورزش به عنوان کار تفریحی شبیه سایر کارها مثل رفتن به تئاتر و تماشای تلویزیون، گوش دادن به موزیک یا کتاب خواندن است. تعدادی از محققان به بررسی ویژگی های رویدادهای ورزشی که تماشاگران و طرفداران آنها را لذت بخش و سرگرم کننده می دانند، پرداخته اند. ممکن است انتظار داشته باشیم محققان به این نتیجه برسند که تماشای بازی تیم محبوب و موفقیت آن بسیار سرگرم کننده و لذت بخش است.اما زیلمان و همکارانش پیشنهاد می کنند که سرگرمی و لذت حاصل از تماشای بازی بسیار پیچیده تر از موفقیت و شکست های تیم محبوب می باشد. در این مورد نه تنها عملکرد تیم محبوب فرد بلکه تیم رقیب نیز باید مورد توجه قرار گیرد. لذت تماشاگر از تماشای بازی نتیجه اتحاد تماشاگر با تیم و عملکرد آن و تنفر از تیم رقیب می باشد. لذت تماشای موفقیت یک تیم موجب افزایش احساسات مثبت و کاهش احساسات منفی می شود. بنابراین وقتی تیم محبوب تماشاگر می برد و تیم غیر محبوبش می بازد بسیار خوشحال شده و سرگرم می شود. برعکس آن فرد بر این است که وقتی تیم محبوب تماشاگر می بازد و تیم رقیب برنده می شود او بسیار کمتر سرگرم می شود( وان، ۲۰۰۱).
Wan
Rozolet
۲-۱۷- تفاوتهای جمعیت شناختی در انگیزه های طرفداران ورزشی
دو پروژه تحقیق که به بررسی ارتباط بین سن و انگیزه های طرفداران با پرسشنامه انگیزه های حضور تماشاگران پرداخت در نتایج رابطه معنی داری بین سن و انگیزه ها بدست نیامد. نتیجه گرفته می شود که سن بدون ارتباط با انگیزه ها بوده و یا ارتباط بسیار کم با آنها دارد(غلام رضا ، ۱۳۸۴).
۲-۱۷-۱- جنسیت و انگیزه های طرفداران ورزشی
همان مطالعات به بررسی رابطه جنسیت و انگیزه طرفداران پرداخت در بیشتر مطالعات زنان به طور معنی داری انگیزه خانوادگی بالاتری از مردان داشتند و مردان انگیزه استرس مثبت و عزت نفس و زیبایی شناسی بالاتری داشتند بنابراین نتیجه گرفته می شود که:
طرفداران زن بیشتر از مردان انگیزه گذران وقت با خانواده دارند. طرفداران مرد بیشتر از زنان انگیزه هیجان و عزت نفس و لذت بردن از طبیعت هنری فعالیت های ورزشی دارند بنابراین انتظار می رود مردان از بازیهای هیجان انگیز و پایاپای لذت بیشتری ببرند(وان، ۲۰۰۲).
۲-۱۸- انگیزه های درونی و بیرونی طرفداران ورزش
دانشمندان علوم اجتماعی انگیزه ها را به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم می کنند. انگیزه های درونی در باطن شخص بوده و لذت از یک کار و جذب شدن فرد به آن را نشان می دهد. انگیزه های بیرونی در بیرون فرد قرار دارد و شامل پاداش هایی است که فرد در مقابل انجام کار دریافت می کند. برای مثال انگیزه های بیرونی شامل لذت از زیبایی بازی، لذت از خود فعالیت، استرس مثبت و سرگرمی می باشد. انگیزه های بیرونی شامل رفتارهای گسترده ای است که هدف از انجام کار فراتر از خود فعالیت است. برای مثال عزت نفس، گریز، عوامل اقتصادی، پیوستگی به گروه و خانواده نشان دهنده انگیزه های بیرونی اند. چون از طرفدار ورزش بودن برای رسیدن به اهدافی مثل بدست آوردن عزت نفس، گریز، دستاوردهای اقتصادی، گذران وقت با خانواده و دوستان استفاده می شود( وان، ۲۰۰۱).
۲-۲۰- پیشینه تحقیق
همان طوری که از نوشته های مربوط به انگیزه های حضور تماشاگران استنباط می شود، تماشاگران با انگیزه های متفاوتی به تماشای بازی ها می پردازند. انگیزه های تماشاگران از چند دهه پیش مورد توجه محققان بوده است و با گذشت زمان انگیزه های تازه ای در مورد حضور تماشاگران مورد بررسی قرار می گیرد. با اینکه مطالعات متعددی در زمینه انگیزه های حضور تماشاگران در خارج از کشور انجام گرفته است ولی تحقیقات انجام شده در داخل کشور بسیار کم و ناچیز است. در اینجا سعی می شود که مرتبط ترین تحقیقات انجام شده در این زمینه ارائه گردد.
۲-۲۰-۱- تحقیقات انجام شده در داخل کشور
علی محمدی(۱۳۹۰)در گروه تماشاگران گاهگاهی دسترسی به محیط،کیفیت تیم محبوب لذت بردن از ورزش و چشیدن طعم پیروزی؛در گروه تماشاگران منظم،چشیدن طعم پیروزی،زمان مناسب،وفاداری بازیکنان به تیم وکیفیت تیم محبوب،و در گروه؛تماشاگران متعصب،کیفیت تیم محبوب ،چشیدن طعم پیروزی فضای حاکم درورزشگاه و زمان مناسب مهم ترین عوامل مطرح اند.
ساعتچیان و همکاران(۱۳۸۹)تحت عنوان اولویت بندی و شناخت ارتباط بین انگیزه ها و عوامل موثر بر حضور هواداران تیم پرسپولیس و استقلال تهران نشان داد بیشترسن میانگین در انگیزه ها تحت برسیفعلاقه به تیم و کمترین میانگین مربوط به علاقه به بازیکن بود.
فلاحی و همکاران(۱۳۸۸)نشان دادند عوامل اقتصادی(قیمت بلیط،هزینه رفت و آمد)تسهیلات ورزشگاه از مهم ترین عوامل تاثیر گذار بر حضور تماشاگران است.
فلاحی(۱۳۸۸)پیروزی نیابتی در کل از نظر تماشاگران اولویت دوم عوامل موثر بر حضور برای تماشای رقابت هاست اما به طور معنا داری در آنها تفاوت ایجاد کرده است.
معصومی،سیاوشی(۱۳۸۷)در پژوهش روی تماشاگران به این نتیجه رسیدند که علاقه به تیم ،هیجان،علم به فوتبال،پیروزی نیابتی ،بازی پایاپایی،گریز از روزمرگی ،خدمات به تماشاگران سرگرمی و علاقه به بازیکن به ترتیب بیشترین میانگین را در انگیزه های تماشاگران و خدمات رفاهی به تماشاگران ،هیجان ،علاقه مندی به بازیکنان ،علم به فوتبال و بازی پایاپای نیز به ترتیب بیشترسن تاثیر را بر میزان حضور تماشاگران داشتند.
المیری و همکاران(۱۳۸۸)عوامل موثر بر حضور تماشاگران فوتبال را در ورزشگاهها برسی کردند در این مطالعه عوامل موثر بر حضور تماشاگران در چهار حوزه اقتصادی ،جذابیت بازی ،اولویت های تماشاگران و امکانات و تسهیلات برسی شد نتایج این مطالعه نشان داد تنها عامل غیر تاثیر گذار بر حضور تماشاگران عوامل اقتصادی است.
رحیمی (۱۳۸۰) به بررسی عوامل مؤثر در مدیریت ایمنی سالن ورزشی های والیبال کشور از دیدگاه تماشاگران، بازیکنان و مدیران اجرایی پرداخت. در قسمتی که به بررسی علل آمدن تماشاگران به سالن ورزشی پرداخته بود لذت بردن از تماشای بازی و سپس حمایت از تیم مورد علاقه بیشترین درصد علت حضور را به خود اختصاص داده بود.
قراخانلو نیسیان (۱۳۸۴)به بررسی نگرش اقشار مختلف در خصوص حضور تماشاچیان زن در میادین و رقابت های ورزشی مردان پرداختند در این تحقیق عمده ترین دلیل تماشای مسابقات در ورزشگاه ها از نظر اقشار مختلف علاقه به دیدار مسابقات، ایجاد انگیزه در جوانان، برای ورزش کردن و کسب مقام قهرمانی برای ورزشکاران بود.
۲-۲۰-۲- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور
تحقیقات زیادی در بازاریابی ورزشی در مورد انگیزش طرفداران انجام شده است. کار اولیه سیالدینی بر روی عزت نفس بعنوان انگیزاننده طرفداری انجام شد او دریافت که هواداران برد را به خود نسبت می دهند و باخت را به تیم نسبت می دهند (سیالدینی، ۱۹۷۶).
ونر و گانتز در سال ۱۹۸۹ دریافتند که بین انگیزه های طرفداران برای تماشای ورزش در تلویزیون و نوع ورزش تفاوت وجود دارد. برای مثال طرفداران بسکتبال دانشگاهی بیشتر برای دیدن نحوه بازی تیمشان و یادگیری بیشتر در مورد تیم و ورزش برانگیخته می شدند. طرفداران بیس بال کمتر به خاطر هیجانی شدن بازی را نگاه می کنند درحالی که هواداران والیبال بیشتر برای هیجانی شدن بازی را تماشا می کنند( ونر، گانتز، ۱۹۸۹).
وان و دیگران در سال ۱۹۹۵ تفاوت بین ورزش ها را در سطح انبوه تری بررسی کردند آنها نوع ورزش را به عنوان متغیر مسقل به کار بردند. آنان هشت فاکتور انگیزش تماشاگران را طبق یافته های پیشین شناسایی کردند، که مقیاس انگیزش طرفداران ورزشی را شامل می شود این هشت انگیزه شامل استرس مثبت، گسترش عزت نفس، گریز، سرگرمی، انگیزه اقتصادی( فرصت شرط بندی)، ارزش زیبایی ورزش، وابستگی گروهی/ نیاز تعلق و نیاز به اجتماعی شدن است(وان، ۱۹۹۵).
کاله و دیگران در سال ۱۹۹۶ پی بردند که طرفداران والیبال دانشگاهی بیشتر با سه عامل انگیخته می شوند. اولا آنها دنبال حادثه تک و منحصر بفرد بودند یعنی دنبال رهایی استرس و اضطراب روزانه بودند. ورزش به آنها از طریق عناصر خیال پردازی کمک می کرد (خود را در میدان بازی خیال می کردند)، پیروزی فردی و هیجان. دوما آنها با درونی سازی برانگیخته می شدند. دلبستگی کلی و عشق به تیم. نهایتا آنها با رفاقت و تمایل به پیوستگی گروهی برانگیخته می شدند.(کاله و همکاران، ۱۹۹۶).
تحقیقات دیگر انگیزش را در بین انواع ورزش ها بررسی کرده اند. ورزش و سرگرمی برای بررسی انگیزه های اساسی مصرف عمومی استفاده شده است(اسکرادر و همکاران، ۱۹۹۹).
تحقیقات دیگر تفاوت های جنسی را در انگیزش طرفداران بررسی کرده اند. یافته های کلی نشان می دهد که زنان بیشتر به دلایل اجتماعی مثل تماشای بازی با خانواده و دوستان برانگیخته می شود در حالی که مردان بیشتر به خاطر جنبه های رقابتی ورزش برانگیخته می شوند(دیتز و دیگران، ۲۰۰۰).
محققانتفاوت بین انگیزه های تماشاگران در انواع مختلف ورزش ها را بررسی کردند. بویژه بین طرفداران تیم های گروهی مثل هاکی و والیبال و ورزش های انفرادی مثل تنیس و اسکیت و همچنین بین تماشاگران خشونت آمیز و غیرخشونت آمیز. نتایج نشان داد که طرفداران ورزش های انفرادی به جنبه زیبایی بازی بیشتر اهمیت می دادند در حالی که طرفداران ورزش های تیمی با استرس مثبت و توسعه عزت نفس بیشتر برانگیخته می شدند. و طرفداران ورزش های خشونت آمیز با انگیزه های اقتصادی بیشتر برانگیخته می شدند. و در حالی که طرفداران ورزش های غیر خشونت آمیز به جنبه زیبایی بازی بیشتر توجه داشتند.
برنتال و گراهام (۲۰۰۳ )انگیزش طرفداران یک ورزش را در محیط های مختلف آن (مثل لیگ های مختلف) بررسی کردند و پی بردند که طرفداران لیگ کوچک بیس بال بیشتر به جنبه های ارزش و سرگرمی مثل ترویج و جوایز و موزیک برای حضورشان در بازی بیشتر اهمیت می دهند در حالی که طرفداران دانشگاهی بیس بال عناصر مربوط به خود بازی و جنبه های گروهی حضور بیشتر اهمیت می دادند. نتایج این تحقیق اهمیت فهم تاثیرات محیطی و زمینه ای در یکورزش را بر انگیزش طرفداران روشن ساخت. مدیران باید بدانند که در محیط های مختلف یک ورزش فاکتورهای خاصی تماشاگران را بیشتر برانگیخته می سازد(برنتال، گراهام، ۲۰۰۳).
وون و کیتامورا در سال ۲۰۰۶ به بررسی فاکتورهای انگیزشی مؤثر بر رفتار مصرفی تماشاگران لیگ والیبال ژاپن(جی لیگ) و لیگ والیبال کره(کا لیگ) پرداختند. نتایج نشان داد که شناسایی تیم و پیروزی نیابتی (نسبت دادن پیروزی تیم به خود) و تعامل اجتماعی پیش گوهای قوی برای توضیح فراوانی حضور در بازی های جی لیگ بودند. همچنین گریز (خارج از روال عادی و هر روزه زندگی شدن) پیشگوی مثبتی برای توضیح حضور در بازی های آینده جی لیگ و کا لیگ بدست آمد (وون، کیتامورا، ۲۰۰۶).
لی در سال ۲۰۰۷ به بررسی یکسان بودن طرفداری ورزشی در زنان و مردان و همچنین شناسایی انگیزه های حضور در هاکی روی یخ دانشگاهی زنان و مردان و تفاوت بین آنها پرداخت در این تحقیق طرفداران هاکی روی یخ زنان و مردان در ده انگیزه مقایسه شدند. اطلاعات این مطالعه از ۱۰۴ طرفداری که در بازیهای هاکی روی یخ زنان حضور می یافتند و ۱۰۳ طرفداری که در بازیهایهاکی روی یخ مردان حضور می یافتند جمع آوری شد. در کل میزان انگیزه ها در بازیهای مردان بیشتر بود و روش آماری مانووا نشان داد که تفاوت معنی داری بین زنان و مردان در چهار انگیزه وجود دارد(تعامل اجتماعی، خانواده، سرگرمی و مهارت). تفاوت معنی داری بین دو انگیزه سرگرمی و بازی پایاپای که بالاترین میزان را بین زنان و مردان داشت، وجود نداشت. دلایل تماشا و پیگیری هاکی زنان و مردان به طور معنی داری در دو انگیزه مهارت و همایت از تیم متفاوت بود. نتایج این مطالعه اهمیت فهم تفاوتهای جنسیتی در مصرف ورزش را نشان می دهد. به ویژه توسعه وفاداری و اثر بخشی استراتژی های مختلف بازاریابی بین زنان و مردان و طرفداران هاکی زنان و مردان ممکن است تفاوت داشته باشد.
۲-۱۲- جمع بندی فصل دوم :
امروزه ورزش همان قدر که به صورت عملی اجرا می شود جنبه تماشا نیز دارد، فعالیتی است که مصرف کالاها و خدمات را به همراه دارد.
نمایش های ورزشی، تماشاگران و اشخاصی که به نحوی درگیر ورزش هستند ازقبیل (رسانه های گروهی، سرپرست و اسپانسر و غیره) را به طرف خود جذب می کند. چنین حضوری همیشه دست اندرکاران صنعتی و تجاری را به خود جلب می کند. به این خاطر همیشه شرکت های معتبر بین المللی مثل آی بی ام،سونی،کوکاکولا، مکدونالد،وستینگ هاوس و… در بازی های المپیک و مسابقات مهم سرمایه گذاری می کنند.این رقابت های بزرگ بین المللی اهمیت اقتصادی ورزش را نشان می دهد.از طرف دیگر با کم شدن زمان کار، بالا رفتن میزان بیکاری ها، گسترش صنعت ورزش و تدارکات مربوط به ورزش( سالن ها و میادین و غیره)، بین المللی شدن ورزش سهولت حضور تماشاگران در میادین ورزشی را فراهم کرده است.
بازاریان اهمیت انگیزه های حضور در بازی و رویدادها را در مدت مدیدی است که روشن کرده اند به علاوه روشن است که افراد به دلایل مختلفی حضور می یابند و به تماشای بازی ها می پردازند.
انگیزه های رفتار هوادار و تماشاگر به خاطر احتیاجات روانی و اجتماعی فرد می باشد. یکی از راه هایی که این نیازها تامین می شود از طریق رفتارهای مصرفی ورزشی است. انگیزه هایی که نیازهای روانی و اجتماعی را تامین می کنند عبارتند از موفقیت نیابتی، بدست آوردن علم و آگاهی، زیبایی شناسی، تعامل اجتماعی، نمایش استرس، گریز، خانواده، جذابیت جسمانی شرکت کنندگان یا ورزشکاران و مهارت جسمانی ورزشکاران.
محقیق نیز با بررسی پیشه تحقیق در داخل و خارج متوجه شد که تحقیق در این رابطه در مورد تماشاگران بازی والیبال انجام شده است و از آنجا که تیم والیبال آلمینیوم المهدی زمره تیم مطرح در سطح کشور است لذا درآمد زدایی برای این تیم جهت ادامه روندبرای مدیر عامل و دست اند در کاران این تیم بسیار مهم و حیاتی است و یکی از درآمد زائترین موارد در باشگاه ها حضور تماشاگران است لذا در پژوهش حاضر برانیم با بررسی انگیزه ها و عوامل موثر در شرکت تماشاچیان در بازی های تیم آلومینیوم هرچه بیشتر به حضور آنها کمک نمائیم و به ارائه راهکار بپردازیم .
محقق نیز با الهام از تحقیقات انجام شده مشابه در خارج از کشور سعی کرده است انگیزه های حضور تماشاگران ایرانی را بدست آورد، تا در برنامه ریزی های مدیریتی و تامین مالی تیم ها از انگیزه های مؤثر برمیزان حضور تماشاگران مطلع شود.
شرکت اهرمی نسبت به شرکت غیر اهرمی احتمال ورشکستگی بیشتری دارد. وقتی نسبت بدهی به سهام از حد معینی تجاوز کرد، ضریب احتمال ورشکستگی بیشتر میشود و هزینه مورد انتظار ورشکستگی افزایش مییابد در نتیجه بر ارزش شرکت و هزینه سرمایه آن تأثیر منفی خواهد گذاشت. اگر مسئله ناتوانی شرکت در پرداخت بدهیها و یا ورشکستگی آن مطرح باشد، تصمیمات مربوط به تأمین مالی اهمیت بیشتری پیدا میکند و شرکتها مجبور میشوند در بسیاری از موارد از اجرای طرحهای سرمایهگذاری چشم پوشی کرده و سعی نمایند تا قدرت نقدینگی شرکت را حفظ کنند. در نتیجه کسی حاضر نیست در شرکتی که احتمال ورشکستگی برای آن متصور است سرمایهگذاری کند، لذا شرکت باید برای جلب توجه سرمایهگذاران و کسب اعتماد مجدد آن ها از طریق دادن اطلاعات مفید متحمل هزینههای زیادی گردد. بنابراین هزینه شرکت بر خلاف پنداشت طرفداران نظریه M&M[37] افزایش مییابد (عزیزیان، ۱۳۸۵).
۲-۹-۴-۵- انتقادات وارده بر الگوی مودیگلیانی و میلر:
۱- الگوی مودیگلیانی و میلر هر دو بر اساس این فرض قرار دارد که وام شخصی و وام شرکت، به صورت کامل جایگزین یکدیگر میشوند، ولی اگر کسی در شرکتی که دارای وام است سرمایهگذاری کند، در مقایسه با زمانیکه از سازمان یا کسی به او اعتبار شخصی میدهد اقدام به سرمایهگذاری میکرد (خرید اوراق بهادار استقراضی) در معرض ریسک کمتری قرار میگیرد زیرا شرکت مسئولیت محدود دارد.
۲- در الگوی M&M هزینههای کارگزاری منظور نشده است. همین امر باعث میشود که سرمایهگذاران به جای روی آوردن به شرکت اهرمی، توجه خود را معطوف به شرکت غیر اهرمی نمایند که بدون هزینه است و لیکن هزینه مبادلات مانع از آربیتراژ میشوند.
۳- الگوی مودیگلیانی و میلر بر اساس این فرض بود که شرکتها و سرمایهگذاران میتوانند با نرخ بدون ریسک وام بگیرند در حالی که امکان دارد سرمایهگذاران ناگزیر باشند با نرخهای بالاتر (در مقایسه با شرکتهای بزرگ) وام بگیرند.
۴- میلر بیان کرد که جهت رسیدن به وضع تعادلی بایستی منافع حاصل از مالیات ناشی از وامگیری، برای همه شرکتها یکسان باشد و بدون توجه به مقدار وام باید برای هر شرکت ثابت باقی بماند. ولی ما میدانیم که منافع حاصل از صرفهجویی مالیاتی در شرکتهای مختلف فرق میکند. شرکتهایی که سودآوری بالاتری دارند با بهره گرفتن از وام، بیشترین مزیت مالیاتی را نصیب خود میکنند. گذشته از این برخی شرکتها دارای سایر سپرهای مالیاتی از جمله استهلاک زیاد، پرداختی حق بازنشستگی نسبتاً بالا و زیانهای عملیاتی انتقالی هستند و این سپرها باعث میشود که صرفه جویی مالیاتی ناشی از بهره کاهش یابد.
الگوی مودیگلیانی و میلر فرض خود را بر این میگذارندکه، بحرانهای مالی بدون هزینه هستند و نیز هزینههای نمایندگی را نادیده میانگارند گذشته از این آن ها چنین فرض میکنند که همه نیروهای فعال در بازار دارای اطلاعات یکسان درباره آینده شرکتها هستند و این دیدگاه نمیتواند درست باشد (تقوی،۱۳۶۷، صص ۲۴-۲۳).
۲-۱۰- تئوریهای ساختار سرمایه:
چندین تئوری در زمینه ساختار سرمایه موجود میباشد که به شرح بعضی از آن ها میپردازیم:
۲-۱۰-۱- تئوری مبادله ایستا[۳۸]:
مشهورترین تئوری ساختار سرمایه، تئوری مبادله ایستا است. این تئوری فرض میکند که شرکتها یک ترکیب مورد نظر از بدهی به حقوق صاحبان سهام دارند که ارزش شرکتها را به وسیله حداقل کردن هزینههایی مثل مالیات، ورشکستگی و هزینههای نمایندگی حداکثر میکند. بر طبق این تئوری در ساختار بهینه سرمایه، نسبتهای ارزش دفتری بدهی باید همبستگی مثبتی با بازده دارائیها (قبل از بهره و مالیات) داشته باشد (دریک[۳۹]، ۲۰۰۱، ص ۳).
این تئوری قادر نیست که ساختار سرمایه مطلوب را دقیقاً مشخص کند، اما سه رهنمود را در تأمین مالی شرکتها ارائه میکند:
۱) در شرایط مساوی شرکتهای پر ریسک باید کمتر استقراض کنند. در اینجا ریسک به معنی نوسان پذیری ارزش بازار دارائیهای شرکت است. هر چه این نوسان پذیری بیشتر باشد، احتمال ناتوانی شرکت در پرداخت هر مقدار بدهی بیشتر خواهد بود. از آنجائی که هزینه مشکلات مالی به واسطه تهدید ناتوانی مالی یا ورشکستگی واقعی به وجود میآید، شرکتها باید قادر باشند وام بیشتری بگیرند تا صرفه جویی مالیاتی ناشی از آن جبران هزینههای آشفتگی مالی را بنماید.
۲) شرکتهایی که دارای دارائیهایی هستند که بازار دست دوم فعالی دارند باید نسبت به شرکتهایی که دارای دارائیهای نامشهودند، بیشتر استقراض کنند. هزینه مورد انتظار مشکل مالی تنها به احتمال وقوع آن مشکل بستگی ندارد، بلکه به ارزش از دست رفته به واسطه آن رویداد نیز متکی است. برای دارائیهای نامشهود احتمال بیشتری وجود دارد که در شرایط وقوع مشکلات مالی، ارزش خود را از دست بدهند.
۳) شرکتهایی که در حال حاضر با یک نرخ بالا مالیات پرداخت میکنند و این مسئله همچنان در آینده برای آن ها ادامه خواهد داشت باید نسبت به شرکتهایی که در حال حاضر یا در آینده مالیات کمتری میپردازند از بدهی بیشتری استفاده کنند. نرخ بالای مالیات شرکت موجب ایجاد صرفه جویی مالیاتی بهره میشود و بنابراین شرکتهایی که نرخ مالیات بالایی دارند، میتوانند از بدهی بیشتری استفاده کنند و با ثابت نگه داشتن سایر عوامل، این کار را تا زمانی ادامه دهند که صرفه جویی مالیاتی آن ها با هزینههای ورشکستگی و نمایندگی برابر شود. مطابق این مدل هر شرکت باید یک ساختار سرمایه مطلوب را انتخاب کند که منافع و هزینههای ناشی از بدهی را مساوی کند، زیرا چنین ساختاری ارزش شرکت را حداکثر خواهد کرد.
بدین جهت طبق این تئوری بیشتر شرکتهای سودآور در جستجوی حفظ نسبت بدهی بالاتر در ساختار سرمایه هستند. ولیکن مدارک تجربی دلالت بر عکس این موضوع دارند به عنوان مثال در تحقیقی که به وسیله باسکین[۴۰](۱۹۹۸)، برای ۵۰ شرکت در طی دوره زمانی پنجاه سال صورت گرفت دلالت بر این دارد که بیشتر شرکتهای سودآور کمتر از بدهیها استفاده میکنند (دریک[۴۱]، ۲۰۰۱، ص ۳).
۲-۱۰-۲- تئوری ترجیحی[۴۲]:
این تئوری توسط دونالدسون[۴۳] در سال ۱۹۶۲ ارائه شد. این تئوری بیان میکند:
۱) شرکتها تأمین مالی داخلی را به تأمین مالی خارجی ترجیح میدهند، همچنین بدهی را نسبت به حقوق صاحبان سهام ارجح میشمارند.
۲) شرکتها سیاست تقسیم سود خود را بر اساس فرصتهای سرمایهگذاری تدوین میکنند و از تغییرات ناگهانی در نسبت سود اجتناب میکنند.
۳) خطمشیهای ثابت تقسیم سود به علاوه نوسانات غیر قابل پیش بینی در سودآوری و فرصتهای سرمایهگذاری موجب میشود که تأمین مالی از طریق وجوه نقد به دست آمده از عملیات عادی شرکت بعضی مواقع بیشتر از مخارج سرمایه باشد و بعضی وقتها کمتر، زمانی که بیشتر است شرکتها بدهی خود را بازپرداخت میکنند و یا در اوراق بهادار قابل معامله سرمایهگذاری میکنند و زمانی که کمتر باشد شرکتها قرض میگیرند و یا اوراق بهادار خود را میفروشند. این سیاست به این خاطر است که شرکتها مخالف تغییرات عمده در تقسیم سود از سالی به سال دیگر میباشند.
۴) اگر تأمین مالی خارجی مورد نیاز باشد شرکتها در ابتدا اوراق بهادار کم ریسک تر منتشر میکنند. یعنی آن ها با بدهی شروع میکنند و در مرحله دوم آن ها ممکن است از اوراق قرضه قابل تبدیل استفاده کنند و در نهایت به عنوان آخرین چاره از سهام عادی منتشره استفاده میکنند.
دونالدسون (۱۹۶۲)، بیان میکند که مدیریت، تأمین مالی داخلی (سود انباشته) را به دلیل کم هزینه بودن و سهولت تأمین مالی شرکت بر سایر منابع وجوه ترجیح میدهد. در حالی که چنین تصمیمی میتواند با هدف به حداکثر رساندن ارزش شرکت در تضاد باشد. زیرا در صورتی که هزینه بدهی کمتر از بازده بعد از مالیات باشد، سهامداران ترجیح میدهند که شرکت به جای اندوخته کردن سود، سود را تقسیم و نیاز مالی خود را از طریق وام تأمین نماید (میرز[۴۴]،۲۰۰۱).
۲-۱۱- اهرم و ساختار سرمایه:
اهرم به کاربرد دارائیها و وجوهی که برای شرکت هزینه ثابت ایجاد میکند اشاره می کند. با توجه به تقسیم بندی انواع هزینههای ثابت به هزینههای ثابت عملیاتی و هزینههای ثابت مالی، میتوان سه نوع اهرم تعریف کرد. اهرم عملیاتی، تأثیر هزینههای ثابت عملیاتی بر سود عملیاتی شرکت را نشان میدهد، اهرم مالی، تأثیر هزینههای ثابت مالی (هزینه بهره بدهی و سود سهام ممتاز) را بر سود خالص نشان میدهد و اهرم کل، تأثیر مجموع هزینههای ثابت بر سود خالص را نشان میدهد.
لو[۴۵] در سال ۱۹۷۴ اهرم عملیاتی را با ریسک سیستماتیک مقایسه کرد و ارتباط مثبتی را به دست آورد. وی بر طبق مطالعات مندلکر و ری ارتباطی را بین بتا، اهرم عملیاتی و اهرم مالی به دست آورد. ماسولیس[۴۶] در سال ۱۹۸۳ در جهت سطح بهینه بدهی، مدل سال ۱۹۸۰ خود را به صورت ذیل خلاصه کرد: اگر صرفه جویی مالیاتی ناشی از استفاده بدهی، بیشتر از هزینه بدهی باشد شرکت با افزایش میزان بدهیها ارزش خود را بالا خواهد برد ولی اگر صرفه جویی مالیاتی بدهی کمتر از هزینه بدهی باشد، با کاهش بدهی ارزش شرکت افزایش مییابد (هاتفیلد[۴۷]،۱۹۹۴).
۲-۱۱-۱- اهرم عملیاتی:
اهرم عملیاتی، درصد تغییراتی که در سود قبل از بهره و مالیات به ازای یک درصد تغییر در فروش رخ میدهد را نشان میدهد. در هر مقدار از تولید و فروش درجه اهرم عملیاتی خاصی وجود دارد. درجه اهرم عملیاتی در نقطه سر به سر، بی نهایت خواهد شد. عوامل مختلفی بر روی درجه اهرم عملیاتی اثر میگذارند. صنعت تا اندازه زیادی روی فرایند تولید و اهرم عملیاتی اثر میگذارد. همچنین صنعت تا حدی بر روی تصمیمات ساختار سرمایه اثر میگذارد، خصوصاً اگر شرکتها تلاش نمایند یک اهرم مرکب[۴۸] را در یک سطح مدیریتی حفظ کنند. درجه اهرم عملیاتی تحت تأثیر صنعت است، بنابراین شرکتهای موجود در یک صنعت با درجه اهرم عملیاتی بالا ممکن است بدهی کمتری داشته باشند، در حالی که در شرکتهای با درجه اهرم عملیاتی پایین، بدهی بیشتری ممکن است وجود داشته باشد.
هرگاه سطح فروش زیر نقطه سر به سر شود، درجه اهرم عملیاتی منفی میشود و اگر فروش برابر با صفر شود، این درجه به سوی صفر میل میکند، بنابراین علامت مثبت و منفی درجه اهرم عملیاتی نشان دهنده مقدار فروش (در مقایسه با نقطه سر به سر) است. اگر درصد بالایی از هزینههای شرکت، هزینههای ثابت باشد شرکت دارای درجه اهرم عملیاتی بالایی است (پی.نوو،۱۳۸۰، ص ۱۴۱).
۲-۱۱-۱-۱- کاربردهای اهرم عملیاتی:
اصولاً اهمیت اهرم عملیاتی به این علت است که تغییر اندک در سطح فروش، تغییرات بیشتری در سود قبل از بهره و مالیات (EBIT)، ایجاد میکند. هر اندازه درجه اهرم عملیاتی بزرگتر باشد، ریسک خطای پیش بینی سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) بیشتر میشود و در نتیجه احتمال این که مقدار واقعی سود قبل از بهره و مالیات منفی شود بیشتر خواهد شد (میرز،۲۰۰۱).
۲-۱۱-۲- اهرم مالی:
درجه اهرم مالی، نشان دهنده درصد تغییر سود هر سهم در ازای یک درصد تغییر سود قبل از بهره و مالیات است. در محاسبه درجه اهرم مالی به صورتهای مالی شرکت توجه میشود. اهرم مالی معیاری از ریسک مالی است و از هزینههای ثابت مالی ناشی میشود.
استفاده از اهرم مالی بدان علت است که این اهرم به آثار سود هر سهم مربوط و ناشی از تصمیماتی است که برای تأمین مالی شرکت گرفته شده است. اهرم مالی را اهرم ترازنامه یا اهرم ساختار سرمایه نیز میگویند. اگر میزان سود قبل از بهره و مالیات از نقطه سر به سر مالی کمتر باشد، درجه اهرم مالی منفی میشود و اگر میزان سود قبل از بهره و مالیات به سمت صفر میل کند، درجه اهرم مالی به سوی صفر میل خواهد کرد (ریموند پی.نوو،۱۳۸۰، ص ۱۵۲).
در زمانی که هزینههای ثابت مالی صفر باشد درجه اهرم مالی برای تمام مقادیر سود قبل از بهره و مالیات که بیش از صفر باشد مساوی با یک خواهد شد.
کاربرد اصلی اهرم مالی در پاسخ به این سؤال است که چرا اندکی تغییر در سود قبل از بهره و مالیات، باعث تغییر شدید در سود هر سهم خواهد شد. برای اندازهگیری ریسک مالی از اهرم مالی استفاده میشود. اگر هزینههای ثابت مالی شرکتی مثلاً سود سهام ممتاز یا بهره اوراق قرضه بیشتر شود درجه ریسک مالی افزایش مییابد (میرز،۲۰۰۱).
۲-۱۱-۳- اهرم مرکب:
درجه اهرم مرکب درصد تغییر سود هر سهم به ازای یک درصد تغییر در فروش را نشان میدهد. اهرم مرکب معیاری از ریسک کلی شرکت است. اهرم مرکب حاصل ضرب درجه اهرم مالی و اهرم عملیاتی میباشد.
۲-۱۲- مزایای تجزیه و تحلیل اهرم:
آنچه در مورد فرسودگی زناشویی عمدتاً مشاهده میشود فقدان حمایت و پرورش احساسات کودک درون افراد است که این مسئله حمایت از احساسهای فرد توسط بالغ درون
او امکان پذیر است. همسرانی که ارتباط خود را صرفاً با عشق آغاز کرده اند به دلیل این که از اهمیت توجه به بالغ درون در حفظ و بقاء عشق خود بی اطلاع هستند کم کم به مراحلی وارد میشوند که کودک درون آنان آزرده و خسته است.
یکی از مشکلات مهمی که اغلب بین همسران پیش میآید وجود تابوهای فرهنگی ( ممنوعیت عرفی) دربارهی آموزش صحیح روابط جنسی و عدم آگاهی افراد به مراحل چهارگانهی یک ارتباط جنسی است.
با این که کلاسهای آموزش پیش از ازدواج - که اجباری هم هستند - فرصت مغتنمی برای تشریح یک ارتباط طبیعی و مطلوب جنسی است، اما تابوهای فرهنگی مانع از تشریح و آموزش درست اصول روابط جنسی میشوند و این کلاسها آن بار آموزشیای را که باید داشته باشند، ندارند .
در ارتباط جنسی - نه صرفاً عمل جنسی که میتواند به یکسری فعالیتهای فیزیولوژیک خلاصه شود - در مرحله آغازین میل یا کشش جسمی و ذهنی شروع و با تحریک و تصحیح بدن و سپس ارضاء جسمی و ذهنی و در نهایت گذر از مرحلهی خاتمه، رابطه پایان مییابد. مرحله چهارم یا خاتمه ارتباط معمولاً نادیده گرفته میشود و قدردانی کلامی و غیرکلامی ( نوازش های سطح یک و دو) به دلیل فقدان اطلاعات همسران از اهمیت آن انجام نمیشود.
بدین گونه یک رابطه زناشویی مناسب که در سالهای اولیه پیوند زوج در تقویت و تحکیم حریم زناشویی نقش محوری داشت کم کم به یک عمل تکراری و تکلیف گونه تبدیل میشود که بدون مغازله و معاشقه است، و فقط حکم یک عمل جنسی صِرف ( بدون نوازش های سطح دوم) تبدیل میشود که نتیجهی آن عادت و دلزدگی روانی دو طرف است(خواصی، ۱۳۸۹).
۲-۱-۱-۳- دلایل بروز و نشانه های دلزدگی زناشویی
فصل دوم: پیشینه پژوهش
دلمردگی و خسته شدن از همسر معمولا وقتی رخ میدهد که آن شور و هیجان اولیه زندگی مشترک از بین میرود و همسران که تصور میکردند یکدیگر را میشناسند، با ادبیات متفاوتی با یکدیگر روبهرو میشوند. در این وضعیت نوعی «صمیمیت بیروح» در روابط بین زوجها برقرار است که ممکن است هر یک، طرف مقابل را مسئول به وجود آمدن آن بداند از جمله دلایل فرسودگی عبارتند از:
۱- توقعات غیرمنطقی و غیرواقع بینانه: گاهی توقعات فرد آنقدر بالا و غیرواقع بینانه است که ازدواج با هر فرد دیگری هم نمیتواند آن توقع ها را برآورده کند. مثلاً زنی که توقع دارد شوهرش که از صفر زندگی را با او شروع کرده باید یکساله هم خانه و هم ماشین بخرد معلوم است با دیدن واقعیت دلزده میشود.
۲- گذشتن از فاز هیجانی اول ازدواج: وقتی زن و شوهر از فاز هیجانی و عاطفی اول ازدواج بیرون میآیند، هر حادثه کوچکی را بهانه میکنند تا به همسرشان یک برچسب منفی بزنند. در این مواقع سکوت مردها نشانه بیاحساسیشان تلقی میشود و یک بار محبت نکردن زنها نشانه نامهربانیشان.
۳- نگفتن احساسات به یکدیگر: اگر همسران نیازهای خود را مطرح نکنند یا در رابطه با همدیگر پی به نیازهای یکدیگر نبرند و به راه حل مثبتی برای برآورده کردن نیازهایشان نرسند، خطر دلزدگی دو چندان میشود .
به گمان همسران، عشق کاملکننده زندگی آن ها خواهد بود اما عشق به تنهایی نمیتواند دایره صمیمیت را شکل دهد. زمانی صمیمیت در اوج بود اما حالا شور و احساسات فروکش کرده است و خود واقعی طرفین برای هم آشکار شده است (بوون، ۱۹۶۶).
روانشناسان میگویند ممکن است فرسودگی و خستگی از روابط با همسر ریشه در روابط مخدوش در دوران کودکی دارد. شاید یکی از همسران توجه لازم و کافی را از والدین خود در دوران کودکی دریافت نکرده است و احساس میکند نمیتواند در مقابل همسر آنچنان که باید جلوهگری کند یا به خود بابت روابطی که با همسرش برقرار کرده است، ببالد و افتخار کند. او به طور طبیعی نارضایتی از روابط با والدین را به رابطه با دیگران و به ویژه همسرش تعمیم میدهد. از نظر روانی فاصله گرفتن از همسر میتواند به دلزدگی تعبیر شود فرد از خود میپرسد: چرا باید با کسی زندگی کنم که نمیتواند تمام نیازهای مرا برآورده کند. البته ریشه دلزدگی فقط در دوران کودکی نیست و گاه دلایل دیگری مثل «جنگ قدرت» هم دارد. زندگی
فصل دوم: پیشینه پژوهش
زوجی را تصور کنید که دایم و بابت همه چیز از کوچک و بزرگ گرفته با هم بحث میکنند. درباره پول، وقت خواب، تربیت بچهها و حتی نوع پوشش. رابطهای که بر محور چنین مشاجراتی بچرخد و نتوان پایانی بر آن یافت، قطعاً مخدوش است.
از سوی دیگر، نگرش منفی هم به صمیمیت یک رابطه خاتمه میدهد فرد با خود می گوید:«اگر کسی کاری برای من نمیکند، چرا من باید کاری انجام دهم. البته فرسودگی خود یک دفاع است. وقتی فرد نمیخواهد احساساتی مانند خشم و ناامیدی را بروز دهد، احساس
فرسودگی پیدا میکند. وقتی مدتهای مدید همسران درباره آنچه آزارشان میدهد، صحبت نکنند، دچار دلزدگی میشوند و هر دو در تنهایی به دنبال جایی هستند که کمی آرامش و رضایت بیشتری را تجربه کنند. بنابراین کارشناسان تأکید میکنند دلزدگی را نه فقط یک احساس بلکه یک علامت منفی در زندگی مشترک محسوب کنید (بوون، ۱۹۶۶).
در هر مرحلهای از زندگی، و در هر موقعیت جدید، همه آدمها باید بطور مداوم بین امنیت و قابل پیشبینی بودن از یک طرف و عطش ماجراجویی و چالش از طرف دیگر، انتخاب کنند. وقتی افراد امنیت زیاد داشته باشند، ممکن است دچار یکنواختی کُشندهای شوند که ذهن را تیره و تار کرده و روحیه را از بین میبرد. اگر از طرف دیگر، زندگی سراسر چالش و ماجراجویی داشته باشند، ممکن است منابعشان به شدت تخلیه شود و زندگی پرهرج و مرج و غیرقابلپیشبینی را بگذرانند. هدف عالی برای هر فرد پیدا کردن بهترین تعادل بین این دو انتخاب است.
وقتی قرار باشد فقط خودمان را در نظر داشته باشیم، این فرایند به اندازه کافی مشکل خواهد بود. وقتی وارد یک رابطه نزدیک میشویم، از آن سختتر شده و مجبور خواهیم بود به طور متقابل بین تعارضاتمان با طرف مقابل تعادل ایجاد کنیم.
زوجها در ابتدای رابطه تا حد زیادی برای استقبال از ماجراجوییهایی که ارتباطشان ایجاد میکند مشتاق هستند. آنها جذب سختی کشف همدیگر میشوند و به طور پیوسته افکار، اعمال و احساسات جدیدی را تجربه میکنند. در این شرایط که هنوز نمیدانند رابطهشان تا کجا ادامه پیدا خواهد کرد، نیاز به راحتی و امنیت هنوز به خاطرشان خطور نکرده است(خواصی، ۱۳۸۹).
همینطور که همدیگر را میشناسند و سرعت اکتشافات جدید کاهش مییابد، زوج بیشتر و بیشتر نگران آینده رابطه میشوند. هر دو طرف یا یکی از آنها هرگونه تغییرات شخصی تهدیدآمیز را محدود میکند و به جای روابط قابلپیشبینی به هم پاداش میدهند. به شریکهایی تبدیل میشوند که سعی میکنند محدودیتهای همدیگر را بپذیرند به جای اینکه
فصل دوم: پیشینه پژوهش
آنها را به چالش بکشند. وقتی دو طرف اجازه میدهند که گذشته، آیندهشان را تعریف کند، اکتشافات اولیه آنها در منطقه ناشناخته به وضعیت رکود تبدیل میشود و این محدودیتهای انتخاب شده را عشق واقعی و ماندگار میپندارند.
۱- نشانه های جسمی: بعضی افراد اصلا فرسودگی را یک نوع احساس خستگی و کسالت میدانند، دلزدهها علامتهایی مثل بیحالی، سردردهای مزمن، دردهای شکمی و بیاشتهایی یا پرخوری هم از خودشان نشان میدهند. دلزدهها از نظر جسمی هم از پا میافتند.
۲- نشانه های عاطفی: دلزدهها قبل از هر چیز احساس آزردگی میکنند. آنها حس میکنند در زندگی مشترک اذیت میشوند. تمایلی به حل مشکلات نشان نمیدهند و امیدی هم ندارند مشکلاتشان حل شود. گاهی این ناامیدی و اندوه آنان را به وادی افسردگی میکشاند. آنها احساس میکنند زندگی پوچ و بیمعنایی دارند. حس میکنند کسی را در زندگی ندارند که از آنها حمایت عاطفی کند.
۳- نشانه های روانی: دلزدهها خودشان را باور ندارند، حس میکنند شکست خوردهاند و خودشان را دوست ندارند. درست همین احساسات را نسبت به همسرشان هم دارند. آنها دیگر نه همسرشان را قبول دارند و نه میتوانند او را دوست داشته باشند(کوزن و روزنبرگ، ترجمه فرهنگ، ۱۳۷۸).
۲-۱-۱-۴- حفظ روابط زناشویی
عشق، باآنکه محرک قدرتمندی برای زوجهاست که یار و یاور هم باشند، خوشبخت شوند و تشکیل خانواده بدهند، برای ادامه زندگی و حفظ زندگی زناشویی کافی نیست و نقشی در ایجاد خصوصیات شخصی و مهارتهایی که لازمه زندگی مشترک موفق است ندارد. لازمه داشتن مناسبات حسنه کیفیات و خصوصیات فردی متعهد است که از جمله آنها میتوان به تعهد، حساسیت، سخاوت، ملاحظه، صمیمیت، وفاداری، مسئولیت، اعتماد و اطمینان اشاره کرد. زن و شوهر به همکاری، مودت حسن تفاهم و باورهای همگون نیاز دارند. باید انعطا فپذیر، پذیرنده و بخشنده باشند، باید خطاهای یکدیگر را تحمل کنند و به خصوصیات هم بها بدهند. تنها درصورت وجود این خصوصیات و تقویت به مرور ایام آنهاست که ازدواج به بلوغ و شکوفایی میرسد.
ازدواج با سایر مناسبات زندگی تفاوت دارد. وقتی زوجی با هم زندگی میکنند و متعهد به حفظ زندگی مشترک هستند، توقعاتی از هم پیدا میکنند. هر کدام انتظار دارند که از عشق بیقید و شرط، صمیمیت و وفاداری و حمایت دیگری برخوردار باشند. زن و شوهر، به طور
فصل دوم: پیشینه پژوهش
صریح، یا غیر مستقیم، کلامی و غیرکلامی خود را به رعایت این نیازهای عمیق متعهد کردهاند هر اقدام زن یا شوهر مفاهیمی مشتق از این امیال و انتظارات دارد(کوزن و روزنبرگ، ترجمه فرهنگ، ۱۳۷۸؛ بوون، ۱۹۶۶).
به خاطر شدت احساسات و توقعات و تحت تأثیر وابستگی عمیق و معانی سمبلیک و اغلب دلبخواهی، که زن و شوهر برای اعمال یکدیگر در نظر میگیرند. احتمال برداشت سوء تفسیر و نادرست رفتارهای آنها ازهم زیاد است. وقتی دراثر سوء تفاهم اختلافاتی بروز میکنند، زن و شوهر به جای توجه به مسئله، درمقام سرزنش یکدیگر حرف میزنند، وقتی مشکلات
نمایان میشوند و خصومت و سوءتفاهم بالا میگیرد، زن و شوهر جنبه های مثبت و قوت یکدیگر را از یاد میبرند و بهتدریج کار به جایی میرسد که اصل زندگی مشترک زیر سؤال میرود و گرفتاری اصلی و عامل سوءتفاهم فراموش میشود آرون بک، سوءتفاهم را مهمترین علت مشکلات زناشویی و روابط انسانی میداند به اعتقاد او تفاوت در نحوه نگرش افراد باعث بروز اختلاف و پیآمدهای ناشی از آن میشود (بک، ترجمه قراچهداغی، ۱۳۸۲).
طبق تحقیقات مایکلگورین که بیش از۲۰ سال به طول انجامید، مغزانسان در جریان مراحل مختلف ازدواج تغییرات زیادی را تجربه میکند. همین تغییرات مغزی سبب ایجاد تغییرات رفتاری میگردد. ادراک صحیح این تغییرات همان کلید دستیابی به ازدواج موفق است.
این تغییرات شامل ۴ مرحله به شرح زیر میباشد:
الف ) مرحله عشق: وقتی زن و شوهر احتمالی، با یکدیگر آشنا میشوند و رابطه عاطفی بین آنها برقرار میشود، مغز آنها وارد مرحله « عاشق شدن » میگردد. در این مرحله، بدن آنها مادهای موسوم به فرومونز[۲۴] تولید میکند. به عنوان مثال، هنگامی که زن و مرد به یکدیگر نگاه میکنند، خود را به هم بسیار نزدیک و وابسته میبینند و احساس میکنند که یک روح در دو جسماند دراین میان هورمون اکسیتوسین نقش بسیار مهمی ایفا میکند این هورمون را هورمون ایجاد وابستگی مینامند. این هورمون همان هورمونی است که در بدو زایمان مادر در بدن او ترشح میشود و عامل به وجودآمدن وابستگی عمیق مادر به نوزادش است. به همین دلیل این هورمون، زن و مردی را که عاشق یکدیگر هستند به هم وابسته میسازد. اکسیتوسین باعث میشود که طرفین رابطه، رفتارهای ناخوشایند یکدیگر را نبینند.
فصل دوم: پیشینه پژوهش
ب) مرحله دلسردی: چندمین ماه یا حتی یک سال پس از ازدواج، هورمونها و شیمی مغز دچارتغییراتی میگردند، بخش« فکرکردن » در مغز به وجود نقاط ضعف درشریک زندگی پی میبرد. دراین مقطع است که زن و شوهر به راحتی از رفتارهای یکدیگر ناراحت میشوند. اگر زوجین در مرحله اول با یکدیگر ازدواج کرده باشند، در مرحله دوم نسبت به انتخاب خود دچار شک و تردیدی جدی خواهند شد و به سادگی در مییابند که ازدواج آنها با مشکلی روبهرو شده است اما این مرحله کاملاً طبیعی است و این دلسردی ناشی از تغییرات شیمیایی بدن است و گذر از این مرحله، به منظور همگام کردن دو دیدگاه متفاوت الزامی است (بک، ترجمه قراچهداغی، ۱۳۸۲).
نمودار ۳-۱- عبارت خطا و عامل ناکارایی مرز تصادفی
اگر خطای تصادفی بزرگتر از اثرات عدم کارایی باشد آن گاه محصول مشاهده شده در بالای تابع مرزی قرار می گیرد .
۳-۱۰- روش های آماری مورد استفاده برای تجزیه و تحلیل داده ها
۳-۱۰-۱- آمار توصیفی
به مجموعه روشهایی که برای سازمان دادن , خلاصه کردن و توصیف مشاهده ها مورد استفاده قرار می گیرند آمار توصیفی می گویند که شامل شاخص های مرکزی( میانگین ، میانه ) و پراکندگی ( انحراف معیار، چولگی و کشیدگی ) می باشند .
۳-۱۰-۲- آمار استنباطی
شامل آزمون های ذیل می باشد :
۱- تعیین رتبه کارایی شعب و اجرای رگرسیون
در این مطالعه از شیوه دو مرحله ای برای تشریح فاکتورهای موثر بر کارایی سود شعب بانک سینا استفاده گردیده است. در مرحله اول با بهره گرفتن از روش SFA و با بهره گرفتن از گروه مشاهدات به رتبه بندی کارایی( θ ) برای هر شعبه پرداخته شده است در مرحله دوم ، برای برآوردهای کارایی به دست آمده در مرحله اول بر روی عوامل تعیین کننده داخلی[۷۰] با بهره گرفتن از رگرسیون OLS ارزیابی می گردد .
در ادبیات کارایی معمولاً از دو نوع تابع جهت مرزهای هزینه ، درآمد و سود استفاده می شود یکی تابع کاب – داگلاس و دیگری تابع ترانسلوگ . در این تحقیق با توجه به حجم کم داده ها و اینکه استفاده از تابع ترانسلوگ به علت وجود تعداد زیاد متغیرها در آن مدل ، درجه آزادی را کاهش می داد و باعث افزایش واریانس ضرایب می گشت از تابع کاب-داگلاس استفاده شده است .
مرحله اول :
در ابتدا تابع سود که با محصولات ( Y) و قیمت نهاده های تولیدی (W) ارتباط دارد ، به صورت کاب داگلاس تصریح شده و بر اساس معادله (۳-۲) برآورد می گردد و با عنایت به تابع مذکور کارایی واحدها اندازه گیری می شود .
Lnπ = f(W,Y,β)
Lnπ = α + ∑βj ln yj + ∑ lnWk + lnVπ- lnUπ
که در معادله فوق به ترتیب :
π = سود شعب
Yj = نسبت محصولات شعب به مجموع دارایی های شعب
Y1 = نسبت تسهیلات به مجموع دارایی های شعب
Y2= نسبت سرمایه گذاری ها به مجموع دارایی های شعب
Y3= نسبت سپرده های نزد سایر بانک ها به مجموع دارایی های شعب
Wk= عوامل تولید
W1 = لگاریتم قیمت نیروی کار
W2= لگاریتم قیمت سرمایه فیزیکی
W3= لگاریتم قیمت سرمایه مالی
مرحله دوم :
همانگونه که بیان شده در این مرحله ، برآوردهای کارایی به دست آمده در مرحله اول را بر روی عوامل تعیین کننده با بهره گرفتن از رگرسیون OLS رگرس می گردد .
هدف برآورد تابعی به شکل زیر می باشد :
θ = αZi + ε
که در آن :
θ = رتبه کارایی بدست آمده در مرحله اول
Z= بردار متغیر مستقل که همان متغیر های ذکر شده در مرحله اول می باشد.
α= ضرایب رگرسیون می باشد که حاکی از اثر یک متغیر مستقل بر متغیر وابسته است که بایستی برآورد شود
ϵ= جمله خطا می باشد .
در اجرای رگرسیون به موارد ذیل نیز پرداخته خواهد شد :
۱-آزمون کولموگروف – اسمیرنف[۷۱]
برای آزمون نرمال بودن داده ها از آزمون کولموگروف – اسمیرنف استفاده می شود که فرضیه آن به صورت زیر است:
آماره آزمون کولموگروف – اسمیرنف به شکل زیر تعریف می شود :
= sup
که در آن توزیع مورد نظر برای مشاهدات و توزیع تجربی مشاهدات می باشد .
نحوه داوری : اگر مقدار احتمال مربوط به این آزمون بزرگتر از ۰۵ /۰ باشد با اطمینان ۹۵/۰ می توان نرمال بودن توزیع داده ها را مورد تایید قرار داد . اگر مقدار احتمال محاسبه شده از ۰۵/۰ کمتر باشد، در این صورت H رد و H1 پذیرفته می شود و برای نرمال بودن داده ها از لگاریتم آنها استفاده می گردد . ( مومنی ، ۱۳۸۹)
۲- ضریب تعیین
ضریب تعیین (R2 ) توان دوم ضریب همبستگی است . ضریب تعیین ، شاخصی است که خوبی برازش معادله رگرسیون را اندازه گیری می کند و مشخص می نماید که چند درصد از تغییرات متغیر وابسته توسط متغیر مستقل بیان می شود . مقدارضریب تعیین همواره بین صفر و یک قرار دارد . اگر تمامی مشاهدات ، روی خط رگرسیون باشند ، برازش کامل را به دست می دهد که این حالت به ندرت اتفاق می افتد. در این صورت R2 برابر یک است. R2 برابر صفر به معنای عدم ارتباط بین متغیر وابسته و متغیرهای توضیحی است . مقادیر دیگر بین این دو حد قرار می گیرد و درصد تغییرات متغیر وابسته که از متغیر مستقل ناشی می شود را بیان می کند . در زمینه رگرسیون ، R2 معیار پر معناتری از ضریب همبستگی است ، چرا که R2 نسبت تغییرات متغیر وابسته توضیح داده شده بوسیله متغیرهای توضیحی را ارائه می دهد ، در حالی که ضریب همبستگی فاقد چنین خصوصیتی است . ( گجراتی ، ۱۳۸۳)
۳- آزمون معنادار بودن کل رگرسیون ( آزمون F )
در یک مدل رگرسیونی دو متغیره به شکل زیر:
Yt = ۰ + ۱ Xt + t
برای آزمون معنی دار بودن کلی رگرسیون، فرضیه کلی به شرح زیر تدوین شده است :
|