« الَّذینَ عاهَدْتَ مِنْهُمْ ثُمَّ یَنْقُضُونَ عَهْدَهُمْ فی کُلِّ مَرَّهٍ وَ هُمْ لا یَتَّقُونَ »[۲۶۵]۳ مقصود این آیه یهود بنى قریظه است که با پیامبر خدا پیمان بستند که به او زیان نرسانند و با دشمن او همکارى نکنند. لکن در جنگ خندق به وسیله فرستادن اسلحه، دشمنان پیامبر را یارى کردند. یک بار دیگر نیز پس از این پیمان شکنى، با پیامبر پیمان بستند و باز هم پیمان شکنى کردند و خداوند درباره این گروه از کافران پیمان شکن که هر بار پیمانى مىبستند و آن را مىشکستند، مىفرماید: بدترین جنبندگان همین کافران هستند که امیدى به مسلمان شدن آنها در آینده وجود ندارد و آنها هرگز ایمان نخواهند آورد. تو هر بار با آنها پیمان بستى آنها پیمان شکنى کردند، و آنها پروایى از پیمان شکنى ندارند. [۲۶۶]۴یهودیان از آن جایی که به گزارش قرآن خود را «اَبناءالله» و فرزندان خدا می شمارند بر این باورند که بر دیگر نژادها و اقوام بشری ،برتری دارند . در برخی از گزارش های توراتی آمده است که آنان از فرزندان آدم و حوا و فرشتگانی هستند که به عقد زناشویی فرزندان آدم در آمده اند و دیگر انسان ها از فرزندان افراد پستی بودند که فرزندان آدم با آنان زناشویی کرده و نسل را افزایش داده اند. به هر حال ، چه به این دلیل و یا هردلیلی که تورات گزارش کرده باشد آنان به نوعی خودبزرگ بینی و برتربینی دچار شده اند که قرآن ازآن به (فرزندان خدا بودن) یاد می کند. این نوع نگرش در آفرینش خود ، عاملی است که دیگران را از خود دور سازند و با هم گرایی و جامعه پذیری در تضاد می باشد. برآیند این تفکر و بینش و گرایش و حتی مَنِش آن است که نسبت به پیمان هایی که با (دیگران) می بندند وفادار و پای بند نباشند. این عدم وفا به قوانین و اصول ابتدایی و پیمان شکنی از آن روست که خوی و مَنِش استکباری دارند.
۳-۴-۱۰- دیگران را دروغگو پنداشتن:
از دیگر نشانه های مستکبران این است که تنها خود را راستگو و درستکار می دانند و دیگران را دروغ گو می شمارند؛ از این رو، اگر از زبان دیگری مطالب حق و درستی را بشنوند و با آن که آن را حق و درست می یابند، آنان را متهم به دروغ گویی می کنند و به تکذیبشان می پردازند. قرآن کریم می فرماید: «…أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُونَ »[۲۶۷]۱ این خصلت مستکبران موجب شد که نه تنها زمینه برای پذیرش حق در ایشان فراهم نشود، بلکه اهل حق را دروغ گو پنداشته و آنان را به همین عنوان از خود برانند. قرآن می فرماید: هنگامی که آیات ما بر ایشان خوانده شود، با خودبرتربینی و خودپسندی روی بر می گردانند. قرآن این روش ایشان را برخاسته پیروی از هوا و هوس دانسته و می فرماید: هرگاه رسولی می آید که با خواسته های نفسانی ایشان همراه نیست استکبار می ورزند و در پی همین بزرگ بینی گروهی از پیامبران را تکذیب و گروهی را می کشند. در این آیه تعبیر به «اِستَکبَرتُم»دلیل بر این است که علت قتل و تکذیب پیامبران ، هوا و هوس و استکبار نفسانی اسراییلی ها بوده است و بررسی تاریخ فاجعه بار آنها نشان می دهد که گویا اینان در برابر وحی الهی موضعی جز عصیان نداشتند؛با حضرت موسی که از خودشان بود عنود و لدود بودند،چه رسد به دیگران . [۲۶۸]۲چون انبیاء و رسل بر خلاف هواى نفس متکبران و جباران و ستمگران و ارباب جاه و مال و ماده پرستان سخن می گفتند و در مقام جلوگیرى از تعدیات و تجاوزات آنها برمی آمدند لذا این قبیل اشخاص ضمن این که آنان را دروغگو می پنداشتند در مقام قلع و قمع و قتل آنان بر آمده و نسبت سحر و جنون به آنان می دادند. [۲۶۹]۳
۳-۴-۱۱- مستبد و خودکامه :
مستکبران و یا جوامع استکباری خواهان تسلط بر افکار و اندیشه و عقاید دیگران هستند. با هر فکر و عقیده مخالف به شدت مبارزه می کنند و می کوشند تا در حوزه افکار و اندیشه نیز تحت سلطه و سیادت آنان قرار گیرند. اجبار دیگران به پذیرش دیدگاه ها و رفتارهای خود ، از نتایج طبیعی چنین تفکر و رویکردی است. مستکبر در این هنگام دیگری را نمی پذیرد و می کوشد تا دیگری را به هر شکلی تحت سلطه خود در آورد. این خوی اختصاص به حوزه عمل نداشته و حتی دیگر حوزه های انسانی را در بر می گیرد. قرآن از این خوی استکباری در آیه ۸۸ سوره اعراف گزارش می دهد: «قالَ الْمَلأَُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُوا مِنْ قَوْمِهِ لَنُخْرِجَنَّکَ یا شُعَیْبُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا مَعَکَ مِنْ قَرْیَتِنا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِی مِلَّتِنا قالَ أَوَ لَوْ کُنَّا کارِهِینَ »[۲۷۰]۱ پس بنابراین می بایست استبداد و خودکامکی را به عنوان نشانه ای از خوی استکباری ردگیری و شناسایی و در این حوزه تحلیل و تبیین کرد. مردم عادى، رسولان پروردگار را به سبب فطرت پاک خویش استقبال مىکنند، و این در صورتى است که مستکبرین که دسترنج ضعفا را مىربایند و به زور افکار معینى را بر آنان تحمیل مىکنند و مستبدانه بر آنان حکم می رانند، وجود نداشته باشند.[۲۷۱]۲ نمونه این استبداد ،خودسرى و خودخواهى ، تهدید شعیب است به اخراج از شهرکه قوم او همانند همه مستکبران مغرور، روی زور و قدرت خویش تکیه کرده و به تهدید و زور گویی به او و یارانش پرداختند.[۲۷۲]۳
۳-۴-۱۲- فخرفروشی بر امتیازات مادى :
حضرت علی (ع) می فرماید: « لا حُمقَ أعظمُ مِن الفَخرِ؛ نیست حماقتى بزرگتر از
فخر کردن» [۲۷۳]۴یکی از منطقهای پوشالى و عوامفریبانهی مستکبران، مباهات و افتخار کردن بر امتیازات مادی است که در سایهی این تفکر، خود را تافتهى جدا بافته مىدانند. [۲۷۴]۵خداوند در سوره سبا آیه ۳۵ می فرماید:« وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلاداً وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ ؛ و گفتند که ما بیش از شما مال و فرزند داریم،در آخرت هم هرگز رنج و عذابی نخواهیم دید».
انسانهای مادیگرا و سرمایهدار با تغییر قدرت سیاستهای حاکم بر مردم، که هدف انبیاست، مخالفت مىکنند؛ چراکه مىپندارند صاحبان علم و حقیقت، هیچ سلطهای بر مردم ندارند؛ بلکه سیادت از آن ثروتمندان و پیروان آنهاست؛ و گفتند اموال ما و اولاد ما از همه بیشتر است و این نشانه علاقه خدا با ماست؛ لذا معتقدند که مالکان اموال و اولاد آزارى نمىبینند و عذاب الهى شامل آنها نمىشود؛ اما این طرز تفکر آنها را بیشتر در معاصی غوطهور کرده، و موجبات هلاکتشان را مهیا میکند. [۲۷۵]۶بنابراین زیادهروى در لذایذ دنیوی کار را به جایی میرساند که انسان در برابر حق استکبار میورزد.[۲۷۶]۷ حضرت علی (ع) می فرماید: « اَلاِفتخارُ مِن صِغَرِ الأقدارِ؛ فخر فروشی کردن از کوچکى قـدر و ارزش انسان ها است یعنـى کسى که بـرای خـود قـدر و ارزشـی قـایـل نباشدبه اندک چیزى فخـر
کندوبزرگ مرتبه به هیچ فضیلت و مرتبتى فخـر نکند.» [۲۷۷]۱
۳-۴-۱۳- تحقیر توده هاى مستضعف :
یکی از روش های اساسی و مهم استکبار ، برای حفظ سلطه و برتری خود بر دیگران و ادامه ی بقا وحیات خویش، جلوگیری از پیشرفت ملت های مستضعف و تحقیر آنها به شیوه های مختلف است. خداوند در سوره شعرا آیه ۵۴ در خصوص بینش مستکبران درباره مردم مستضعف می فرماید:« إِنَّ هؤُلاءِ لَشِرْذِمَهٌ قَلیلُونَ » بینش و قضاوت مستکبران درباره مؤمنانی که از قشرهای مستضعف جامعه اند، این است که آنان اراذل و اوباش و ساده لوح اند و نیز گمان می کنند که خداوند به محرومان و مستضعفان، خیر و سعادت نداده است. از این رو باید تحقیر شوند و انتظار چنین برخوردی را از سوی پیامبران نیز دارند.و از این جهت آنان را گروه اندک و تحقیر شده میپندارند .[۲۷۸]۲
تحقیرهست زِآن ناستوده بشر بدین خصلت انسان دراُفتدبه شرّ
واى بـر آن ستـمکـار پسـت که تـازد به مستضعف زیـردست [۲۷۹]۳
۳-۴-۱۴-اضطراب و ترس درونی:
استکبار همواره درصدد تجاوز به حقوق دیگران است و اصولاً با تجاوز به حقوق دیگران رشد میکند. مستکبر، همواره در خوف و اضطراب به سر میبرد و از انتقام کشورهای تحت سلطه، هراسان است. ازسوی دیگر، تلاش روزافزون در به دست آوردن هرچه بیشتر منافع و منابع دیگران، خواب راحت را ازچشمان استکبار ربوده است و از این جهت، همواره دلهره و نگرانی با مستکبران همراه است . [۲۸۰]۴
نتیجه بحث با توجه به آیات و روایات این است که بیان ویژگی ها و شاخصه های استکبار ، در شناخت فرهنگ استکباری ، راه گشای مقابله و مبارزه با این خوی وخصلت نابود گر می باشد و اساساً عامل بسیار مهمی در جلوگیری از کشش افراد به سمت استکبار خواهد بود.
۳-۵- آثار دنیوی و اخروی استکبار
بر اساس آموزههای دینی، دنیا و آخرت با هم در ارتباطند؛ هرچه انسان در این دنیا انجام دهد از پیامدها و آثار مثبت و منفی آن در عالم آخرت نیز بهرهمند میگردد.در این خصوص حضرت علی (ع) می فرماید: « الدُّنْیَا دَارُ مَمَرٍّ لَا دَارُ مَقَرٍّ وَالنّاسُ فیها رَجُلان: رَجُلٌ باعَ فیها نَفسَهُ فَأوبَقَها،وَ رَجلٌ ابتاعَ نَفسَه فَأعتَقَها ؛ دنیا گذر گاه عبور است ،نه جای ماندن؛و مردم در آن دو دسته اند:یکی آن که خود را فروخت و به تباهی کشاند،ودیگری آن که خود را خرید و آزاد کرد». [۲۸۱]۱؛ «فَأَصْلِحْ مَثْوَاکَ وَ لَا تَبِعْ آخِرَتَکَ بِدُنْیَاکَ ؛پس جایگاه آینده خود را آباد کن و آخرتت را به دنیایت مفروش». [۲۸۲]۲ خداوند می فرماید:« وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَهِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبیلاً [۲۸۳]۳؛هر کس در این دنیا نابینا است در عالم آخرت نیز نابینا و گمراهتر خواهد بود». با توجه به این آیه ، قیامت بازتاب اعمال دنیوی ماست و هر چه بکاریم، برداشت می کنیم.و همچنین بصیرت در دنیا ، بصیرت در آخرت را به دنبال دارد و کوردلی در دنیا ، موجب گمراهی و سر در گمی در قیامت می شود. و این کور دلان نه در دنیا راه هدایت را پیدا می کنند، ونه در آخرت راه بهشت و سعادت را،چرا که چشم خود را به روی همه واقعیات بسته اند و از آنجا که سرای آخرت بازتاب و انعکاس عظیمی است از این جهان،چه جای تعجب ، که این کوردلان به صورت نابینایان وارد عرصه محشر شوند. [۲۸۴]۴
بـدیـن روی، استکبـار علاوه بـر آفات و تخریب امور دنیوی، عقاب اخروی را نیز به دنبال دارد.که به آنها اشاره می کنیم:
۳-۵-۱- آثار دنیوی استکبار
۳-۵-۱-۱- نداشتن دوست:
امام على(ع) فرمودند:« لَیسَ لِمُتکبّرٍ صَدیقٌ ؛ آدم متکبر برای خود دوستی ندارد ، غرض منع از تکبر است و این که تکبر باعث این مىشود که هیچ دوستى از براى صاحب آن نباشد زیرا که همه کس را از تکبر بد آید و این مانع از دوستى با او مىگردد». [۲۸۵]۵
۳-۵-۱-۲-زائل شدن عقل:
امام علی (ع) فرمودند:« التّواضعُ رأسُ العَقلِ وَ التّکبّرُ رَأسُ الجَهلِ؛ فروتنى اساس عقل
است و تکبّر اساس جهل و نادانى و باعث زایل شدن عقل می شود، زیرا که فروتنى فرجى نخواهد و باعث رضا و خشنودى خدا و خلق گردد، و تکبّر نفعى ندارد و سبب خشم خدا و دشمنى و عداوت خلق گردد، پس عاقل فروتنى کند و تا کسى جاهل نباشد تکبّر نکند».[۲۸۶]۱
امام باقر (ع) هم در این باره فرمودند:«در دل هیچ انسانى کبر وارد نمیشود مگر آنکه عقلش به همان اندازه ناقص مىشود، خواه کم باشد یا زیاد.[۲۸۷]۲ با توجه به روایات ، کسی که گرفتار کبر می شود ، عقل خود را زایل ساخته، و ثمره و میوه آن ، ناقص شدن عقلش است و همچنین این رذیله اخلاقی به عنوان یکی از آفات عقل شناخته شده است.
۳-۵-۱-۳- رکود علمی و شرافت اجتماعی:
امام علی علیه السلام می فرماید : « لا یَتَعَلَّّمُ مَن یَتَکَبَّرُ ؛کسی که تکبّر بورزد، تعلیم علم و دانش نمیبیند. مراد این که ، تکبر باعث این مىشود که متکبر از تعلیم گرفتن علم، ننگ داشته باشد و جاهل باقی بماند. [۲۸۸]۳انسان متکبر از آموختن علم و دانش به دور خواهد بود به این دلیل که کبر نمی گذارد آدمی فضایل اخلاقی رادر وجود خود پرورش دهدو چون که کبر از آفات شرافت و بزرگی است با آنچه که باعث منزلت و شرافت اجتماعی می شود در تقابل و تضاد خواهد بود. وانسان وقتی به حقیقت علم و دانش می رسد که آن را در هر جا و نزد هر کس ببیند همچون گـوهر گمشده ای برباید، حال آنکه اشخاص متکبـر به آسانی حاضر نمی شوند بهترین علـوم و دانشها و برترین و والاترین حکمت ها را از افراد همردیف و یا زیر دست خود بپذیرند.آنها علوم و دانشهایی را قبول دارند که از فکر خودشان بجوشد در حالی که صفت کبر و غرور اجازه نمی دهد مطلب مهمی از کبر آنان بجوشد.
حضـرت عیسـی (علیه السلام)فرمود: «گیـاه در زمین هموار و نرم میروید، نه در سنگلاخ؛ حکمت هم در قلب
متواضع آباد میگردد، نه در قلب متکبّر. آیا نمیبینید که هر کس تا سقف، سر بر افرازد، سرش میشکند؛ ولی آن
که گردن را پایین بگیرد، در پناه و سایهی سقف قرار میگیرد؟!» [۲۸۹]۱
۳-۵-۱-۴- آشکار شدن رذایل:
امام علی علیه السلام میفرمایند:« اَلتَّکبُّرُ یُظهِرُ الرَّذیلهَ ؛ تکبّر رذایل انسان را آشکار میکند». [۲۹۰]۲ انسانی که وجودش به کبر آلوده شده است ، رذایل اخلاقی دیگر نیز در او رشد پیدا می کندوبا ظاهر شدن کبر او ، پستی های دیگر اونیزآشکار می گردد.
حضرت در جای دیگری میفرمایند: «وَ الْحِرْصُ وَ الْکِبْرُ وَ الْحَسَدُ دَوَاعٍ إِلَى التَّقَحُّمِ فِی الذُّنُوبِ؛ حرص، کبر و حسد، عامل بیپروایی در گناهان است ».[۲۹۱]۳
سرچشمهی بسیاری از رذایل اخلاقی و گناهان در انسان ، تکبّر است. حسادت، حرص، بدزبانی، تحقیر دیگران، دشنام، توهین، هتک حرمت مؤمن و نظایر آن در نتیجهی تکبّر است. متکبّر به این وسیله آتش درونی خود را فرو نشانده و خویش را اشباع میکند.[۲۹۲]۴
۳-۵-۱-۵-سرآغاز فساد و طغیان:
امام علی علیه السلام میفرماید«:إِیَّاکَ وَ الْکِبْرَ فَإِنَّهُ أَعْظَمُ الذُّنُوبِ وَ اُمُّ الْعُیُوبِ وَ هُوَ حِلْیَهُ إِبْلِیسَ؛از کبر بپرهیزید ، زیرا کبر بزرگترین گناه و مادر عیبها و فسادها و حلیهی ابلیس است.» ؟!» [۲۹۳]۵به نظر حضرت ریشه طغیانگرى و سرآغاز فساد تکبر است؛زیرا کسى که در اثر حماقت و نادانى ، خود را بزرگ یافت، تصور مىکند از او بزرگترى نیست؛ از این رو خویش را برتر از همگان و خالى از اشتباه دانسته و سرکشی و طغیان را شروع و گناه و فساد در روی زمین آغاز می کند واز آن لذت مىبرد.
۳-۵-۱-۶- حقارت و ذلّت و خواری:
ویژگی های استکبار و آثار آن درآموزه های امام علی(ع)۹۳۱