مسجد طاعاتشان پس دوزخست
پای بند مرغ بیگانه فخست
هست زندان صومعه دزد لئیم
کاندرو ذاکر شود حق را مقیم
(مثنوی، زمانی، ۱۳۹۳: دفتر ۳/ ۱۶۹).
هر که را کوی عشق او تازه است
توبهی او کلید دروازه است
(سنایی، درّی، ۱۳۹۲: ۱۵۷/۴/۱۶۵).
سالک نو پایی که به تازگی در کوی عشق قدم نهاده است توبه کلید گشایشی است که او را در ورود بدین راه یاری میکند.
توبه : توبه از ماده «توب» به معنای «رجع» (بازگشت) است و اولین مقام از مقامات عرفانی است. در لغت به معنی بازگشتن از گناه است. و در اصطلاح رجوع به حق است جهت باز کردن گره منع از دل و سپس قیام کردن به همه حقوق پروردگار. عبدالرزاق کاشانی گوید : «توبه رجوع از مخالفت حکم الهی است به موافقت و مادام مکلف حقیقت گناه را نشناسد و نداند که فعلی که از او صادر میشود مخالف حکم خدا است ، رجوع درباره او درست نیست، توبه دارای درجاتی است توبهی عمال، توبه زهاد ، توبه اهل حضور، توبه متخلفان، توبه عارفان و آن رجوع است از رؤیت حسنات خود با حق» (گوهرین، ۱۳۸۸، ج۳: ۱۶۵).
«در طریق سیر الی اللّه و سیر رجوعی، اوّل مقامی که سالک سایر عبور بر آن می کند مـقام تـوبه اسـت.و در اصطلاحات صوفیه توبه را باب الابواب میخوانند؛زیرا که اوّل چیزی که طالب سالک بـه سـبب و وسیله آن چیز به مقام قرب حضرت خداوندی وصول مییابد توبه است.و توبه به حسب لغت رجـوع اسـت؛قال اللّه تعالی:«ثمّ تاب علیهم لیتوبوا»، یعنی حقّ تعالی به محض تفضّل و انعام بـه ایـشان بازگشت تا ایشان به جانب حقّ بـازگردند بـه طـاعت و انقیاد.و قال عزّ اسمه فی حق آدم عـلیه السـلام:«ثمّ اجتباه ربّه فتاب علیه و هدی»، یعنی بعد از توبه آدم حضرت حق آدم را برگزید و بازگشت بـه سـوی آدم به انعام عامّ خود و هـدایت آدم نـمود.و به حـسب شـرع، تـوبه ندامت بر معاصی است از آن رو که مـعاصی اسـت؛ مثل آنکه ترک شرب خمر فرضاً از آن جهت می کند که در شرع منهیّ است نـه بـه واسطه آن که درد سر میآورد و علی هـذا عزم جزم کند کـه بـار دیگر رجوع به آن معاصی نـنماید بـا وجود قدرت.و حقیقت توبه آن است که سالک راه اله از هر چه مانع وصول او است بـه مـحبوب حقیقی، از مراتب دنیا و عقبی اعـراض نـموده روی تـوجّه به جانب حـقّ آرد و جـمیع موانع صوری و معنوی را«فـنبذوه وراء ظـهورهم»گردانیده مطلقاً نظر بر غیر حق نیندازد» (نقدی، ۱۳۷۳: ۱۵۵). بی گمان، سالک راه حق برای وصول به سرمنزل مقصود باید منازل و مقاماتی را طی کند و توبه اولین مقام و منزل سالکان راه حق است. کسی که میخواهد به سوی او سیر کند باید روی از دنیا، خود و هرچه غیر اوست، برتابد و به اتمام وجود متوجه حق شود و این است که زمینه ساز اجابت دعوت خدا و نخستین پله نردبانی است که آن سویش دریای بی کران وجود الهی است. بنابراین، سالک الی الله قبل از هر چیز به توبهای حقیقی بپردازد و تمام توان و تلاش خود را به منظور کمال آن مبذول دارد که توبهای کامل و نصوح وار، زمینه ساز مقام بعدی.
قال الله تعالی: «نحن اقرب الیه من جبل الورید» پس چون وی را قریب خویش داند سزاوار آن بود به گناه هم نیندیشد.
«وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ»؛ و ما انسان را آفریدهایم و مىدانیم که نفس او چه وسوسهاى به او مىکند و ما از شاهرگ [او] به او نزدیکتریم (ق / ۱۶).
«در مجمع السلوک آمده است که توبه شرعی عبارت است از رجوع به خدای تعالی به شرط دوام ندامت و پشیمانی و کثره استغفار مقرون به صدق معامله باید والا آن توبه نباشد. بلکه گناه بر گناه باشد. گفتهاند توبه بر دو نوع است، توبه انابت و توبه استجابت. توبه انابت آن است که بترسی از هر قدرت خدای بر تو، که اگر بخواهد ترا در وقت ارتکاب گناه معذب سازد تا از بیم تعذیب او از گناه بازمانی، توبه استجابت آن است که شرم داری از خدای به سبب نزدیک بودن او از تو» (گوهرین، ۱۳۸۸، ج ۳: ۲۳۱).
توبه، چهار مرتبه دارد: اوّل، بازگشتن است از کفر و آن توبه کفّار اسـت؛ دوّم، بـازگشتن است از مناهی، مثل فسق و فجر و مـخالفات شـرعیه، و آن توبه فـسّاق اسـت. سـوّم، بازگشتن است از اخلاق ذمـیمه و اوصاف قبیحه و این توبه ابرار است؛چهارم، بازگشتن است از غیر حقّ و این توبه کاملان از انبیاء و اولیـاء عـلیه السّلام است (نقدی، ۱۳۷۳: ۱۵۵). توبه اولین مقام از مقامات سلوک و به همین علت مشایخ قوم درباره آن و کیفیت چگونگیاش بسیار سخن گفتهاند: