تأثیر انگیزه در اعمال تخفیف مجازات
مجازاتهای پیش بینی شده در قانون مجازات اسلامی، به پیروی از اندیشه فردیکردن مجازات دارای حداقل و حداکثر میباشد، بنابراین قضات میتوانند در محدوده اختیار خود، در تعیین حداقل و حداکثر مجازاتها، علیالاصول انگیزه ارتکاب جرم را مدنظر داشته باشند؛ برای مثال هرگاه دریافتند که انگیزه مرتکب در انجام عمل ارتکابی پست و زننده است وی را به حداکثر مجازات محکوم نمایند ولی هرگاه نیز معلوم شود که انگیزه مرتکب نیک و شرافتمندانه است وی را به حداقل مجازات محکوم نمایند.
البته باید یادآور شویم که همه این اقدامات در محدوده اختیارات قاضی است و لزومی ندارد که قاضی دلیل اتخاذ حداکثر و حداقل را ذکر نماید ولی در تخفیف و بحث کیفیات مخففه که در آن قاضی، مجازات را از حداقل پیش بینی شده در ماده قانونی پایین میآورد، هرچند که اتخاذ این کیفیات به میل و نظر قاضی واگذار شده است اما این امر بدان معنا نیست که قاضی از اختیار تامی جهت اعمال آنها برخوردار است و به موجب تبصره 1 ماده 38 قانون مجازات اسلامی، دادگاه مکلف است جهات تخفیف مجازات را در حکم خود قید کند.
در حقوق ایران، هرچند که انگیزه جز در موارد استثنایی تأثیری در تحقق جرم و یا حذف جنبه مجرمانه ندارد ولی خود قانونگذار در مواد 37 و 38 قانون مجازات اسلامی، در فصل تخفیف مجازات، «انگیزه شرافتمندانه» را در مجازاتهای تعزیری از جهات تخفیف و تبدیل مجازاتها برشمرده است.[1] بنابراین هرگاه قضات دریافتند که انگیزه مرتکب، شرافتمندانه بوده است با توسل به کیفیات مخففه، میتوانند مجازات را تخفیف یا تبدیل نمایند. «منظور از انگیزه شرافتمندانه، انگیزهای است که شرافت انسانی آن را ستایش می کند و ارتکاب جرم از روی چنین انگیزهای نشان میدهد که مرتکب، مجرم خطرناکی نیست بلکه قابل اصلاح است و استحقاق تخفیف مجازات را دارد».[2]
بدین ترتیب، با وجود این ماده میتوان گفت که قانونگذار به طور ضمنی از قضات خواسته است تا در هر جرمی، انگیزه و علل جرم و به طور کلی شخصیت مجرم را شناسایی و ارزیابی نمایند. بیتردید، این شناسایی شخصیت بزهکار گامی در جهت «فردیکردن مجازاتها» خواهد بود تا مجازاتها و ضمانت اجراها متناسب با شخصیت آنان باشد؛ بنابراین شناخت قبلی شخصیت بزهکار هم از جهت اصلاح و بازپذیری اجتماعی مجرم مفیدتر و کارآمدتر خواهد بود و هم به عدالت واقعی نزدیکتر خواهد بود.
ب ـ تأثیر انگیزه در اعمال تعلیق اجرای مجازات
تعلیق مجازات نهادی است که مجرم اتفاقی را متنبه میسازد تا بار دیگر به فکر ارتکاب جرم نیفتد و با ارفاقی که جامعه به او مینماید در فکر کسب فضیلت و خودسازی باشد؛ به عبارت دیگر در تعلیق اجرای مجازات کوشش می شود که با دور نگهداشتن افراد مساعد از محیط نامساعد زندان، زمینه اصلاح و تربیت آنان رشد بیشتری پیدا کرده و فرصت اصلاح و تربیت و جبران عمل خود را داشته باشند. تعلیق اجرای مجازات در برخی از موارد و در مورد پارهای از بزهکاران، ضمن تأمین اهداف مذکور، ابزاری مناسب در جهت سیاست «فردیکردن مجازاتها» میباشد. بدین ترتیب، تعلیق اجرای مجازات را میتوان نوعی متوقف ساختن مجازات کسی دانست که به کیفرهای تعزیری محکوم شده است تا چنانچه در مدت معینی پس از آن مرتکب جرم دیگری نگردیده و از دستورهای دادگاه در این مدت تبعیت کرده، محکومیت او کان لم یکن تلقی می شود. در این راستا قانونگذار در ماده 46 قانون مجازات اسلامی مصوب 1392، جرائم تعزیری درجه سه تا هشت را منوط به پارهای از شرایط قابل تعلیق دانسته است، لیکن در ماده 47 همان قانون اجرای پارهای از احکام جزایی را نظر به شدت و وخامت آنها غیر قابل تعلیق دانسته است.
هر چند که مقررات ماده 47 قانون مجازات اسلامی و سایر مقررات موضوعه به شکلی پراکنده پارهای از مجازاتها را نظر به شرایطی خاص غیرقابل تعلیق اعلام داشته است. لیکن با اندکی تأمل و تدبر در فلسفه تأسیس نهاد تعلیق در مجموعه قوانین اکثر کشورها درخواهیم یافت که اصلاح و بازسازگاری مجرم و تلاش در جهت پذیرش مجدد وی در جامعه هدف و غایت نهایی از تعلیق مجازات است و منع شمول تعلیق به بعضی از مجازاتهای تعزیری با این هدف تطابق ندارد. دکتر اردبیلی در این خصوص میفرمایند: «منع شمول تعلیق به بعضی از مجازاتهای تعزیری دلیل موجهی ندارد و به فرض شدت و وخامت بعضی جرایم نباید موجب محرومیت از توجه و ارفاق گروهی از بزهکاران گردد که همانند دیگران در معرض همان زیانهای ناشی از اجرای مجازاتها خواهند بود. اساس و غایت تعلیق، اصلاح بزهکاران و پیشگیری از حوادث احتمالی آتی است».[3]
[1]. بند پ ماده 38 قانون مجازات اسلامی مصوب 1 اردیبهشت 1392.
[2]. زراعت، عباس، «انگیزه و تأثیر آن در مسئولیت مدنی»، همان، ص 17.
[3]. اردبیلی، محمدعلی، حقوق جزای عمومی، همان، ص 243.