یادآوری = گاهی حرف « بل » بقرینه حالی حذف می شود مانند:
چاره ای بایدم نه خرد بزرگ تا رهد گوسفندم از دم گرگ
(هفت پیکر به نقل از کتاب حروف ربط و اضافه دکتر خطیب رهبر، ص ۲۳۶)
« بل » در زبان عربی :
یکی از الفاظ مرکبی به حرف باء آغاز می شود « بل » است که حرف اضراب و انتقال نامیده می شود و این لفظ از جمله حروفی است که بر مفرد و همچنین جمله « اسمیه – فعلیه » وارد می شود و بر همین اساس از نظر حکم و معنی متفاوت است.
اگر بعد از « بل » جمله واقع شود، در این صورت حرف ابتداء بوده و مفید بخش یکی از دو معنای باشد:
۱-إضراب ابطالی :مقتضی نفی حکمی است که قبل از « بل » مطرح شده و مشروط بر این است که قبل از آن غیر واقع و مدّعی آن کاذب باشد مانند:
« قالوا اتَّخُذَ الرّحمنُ وَلَدًا سُبْحانَه بَلْ عبادٌ مُکْرَموُن » «انبیاء ، ۲۶»
یعنی : (و مشرکان) گفتند که خدای رحمان دارای فرزند است،خدا پاک و منزه از آن است بلکه همه بندگان مقرّب خدا هستند. (ترجمه و شرح مغنی الأدیب،حسینی،ج ۲،ص ۵۶)
« أوْ یقولونَ به جِنّهٌ، بل جاءَ هم بالحق »
(جامع الدروس العربیه،غلایینی،الجزء الثالث،ص ۲۵۰ )
۲-إضراب انتقالی – این قسم مفید بخش انتقال از یک غرض به غرض جدیدی است با این تفاوت که غرض جدید بعد از « بل » عنوان می شود و حکم سابق « قبل از بل » همچنان به حالت خود باقی است همانند:
« قَدْ أفْلَحَ مَنْ تَزَکّی وَ ذکَرَ اسْمَ رَبِّ فَصَلّی بَلْ تُؤثِرونَ الحَیوهَ الدُّنیا» «اعلی ، ۱۵ و ۱۶»
یعنی: محققاً رستگار و پیروز شد هرکس پاکی پذیرفت و نام پروردگارش را یاد کرد پس نمازگزارد،بلکه شما آدمیان زندگی دنیا را بر می گزینید و ترجیح می دهید. » (همان،ص ۵۷)
«ولدنیا کتابٌ یُنطِقُ بالحقِ و هُم لایُظْلَمونَ بل قلوبُهُم فی غمْرهٍ مِن هذا » «مومنون ، ۶۲ »
یعنی : نزد ما کتابیست که آن کتاب سخن به حق گوید و بهیچ کس ستم نخواهد شد،بلکه دلهای کافران از این (لوح محفوظ ) در جهل و غفلت است.
(جامع الدروس العربیه، غلایینی، الجزء الثالث،ص ۲۵۰)
« ما أنَا انْتَجَیْتُهُ بَلْ اللهُ انْتَجاهُ »
یعنی : من او را برای نجوای مطالب خاص انتخاب نکردم، بلکه خدای وی را برای نجوا برگزید.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،حسینی،ج ۲، ص ۵۷)
یادآوری ۱– بل گاهی به معنای استدراک به منزله لکن می آید و آن هنگامی است که بعد از نفی یا نهی واقع شود مانند :
« ما قامَ سعیدٌ بل سعیدٌ »
« لایَذْهَبُ سعیدٌ بل خلیلٌ »
(جامع الدروس العربیه،غلایینی، الجزء الثالث، ص ۲۴۹)
یادآوری ۲- گاهی قبل از « بل » حرف « لاء » زائد به کار می رود ] پس از کلام مثبت یا منفی [. مانند بیت زیر:
ووَجْهُکَ البدُر، لا،بَلِ الشمسُ لَو لَم یُفْضَ لِلشَّمسِ کَسْفَه اَو أفولُ
یعنی:چهره تو ماه شب چهارده می باشد نه، بلکه خورشید است اگر کسوف یا غروبی برای آن منظور نشود.
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث، دکتر رادمنش، ص ۱۸۰)
تَبْکِی علی آلِ النّبیِّ محمدٍ و ما أکثرتْ فی الدَّمعِ لابل أقَلَّتْ
یعنی :چشم بر آل پیامبر گریه می کند، و آن چشم زیاد نکرده در ریختن اشک، بلکه کم گریسته است.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،حسینی، ج ۲، ص ۵۹)
یادآوری ۳- در زبان فارسی هم « لا » قبل از « بل » به کار می رود مانند:
(موسی)از خویشتن نترسیدی برکشتن و از بیم شدن جان،لا بل از آن می ترسید که پیغامبری تمام نشود.
(ص ۸۸ تاریخ بلعمی به نقل از کتاب حروف ربط و اضافه دکتر خطیب رهبر، ص ۲۳۷)
با چنین پیران لا، بل که جوانانِ چنین | زود باشد که شود عقدِ خراسان تنظیم (تاریخ بیهقی، به کوشش دکتر خطیب رهبر، ج ۲، ص ۵۲۱) |
ای میوه دل من لا بل دل | ای آرزوی جانم لا بل جان (فروخی به نقل از کتاب حروف ربط و اضافه دکتر خطیب رهبر، ص ۲۳۷) |
«حاشا»
« حاشا » در زبان عربی به سه صورت می آید:
- حرف جر اگر حاشا به معنای استثناء به کار رود مانند:
اَهْمَلَ التلامیذُ حاشا سَعیدٍ. (یعنی:دانش آموزان تنبلی کردند امّا سعید تنبلی نکرد؛ او از تنبلی منزّه است. )
(معانی حروف با شواهد از قرآن و حدیث،دکتر رادمنش ص ۷۴)
۲)فعل متعدّی متصرّف از باب مفاعله و « حاشا»در اصل به این صورت « حاشَیَ » بوده که یاء متحرّک ما قبل مفتوح، به الف قلب گردید.[۸۴]
این فعل « حاشا » به معنای « استثنی » است همانند:« حاشیتهُ » که به معنای « استثنیتهُ » می باشد.
(ترجمه و شرح مغنی الأدیب،حسینی،ج ۲،ص ۹۳)
یادآوری ۱- حاشا لفظ مشترک بین حرف و فعل می باشد،اگر آن را حرف بگیریم، بعد از آن را مجرور می کنیم و اگر گفته شود که آن از ادوات فعلیه است بعد از آن را منصوب می کنیم.
(شرح المفصل، ابن یعیش،ج۲،ص ۷۸)
یادآوری ۲- اگر قبل از « حاشا » « ما » بیاید، بعد از آن منصوب می شود.
رأیتُ الناسَ ما حاشا قرشاً فإنّا نحنُ أفضلُهم فعالاً
(شرح ابن عقیل، عبدالله ابن عقیل،المجلد الثانی، ص ۶۲۳)
- نوع دیگر از « حاشا » حاشای تنزیهی نامیده می شود و کاربرد این قسم بدین گونه است که هرگاه گویندهای بخواهد کسی را از فعل و صفت بدی منزه و مبرا بداند از این لفظ «حاشا» استفاده میکنند و کیفیت استعمال این نوع به این شیوه است که بعد از « حاشا » کلمه« الله » عنوان می شود و غالباً الفِ « حاشا » از آن حذف می گردد،همانند :
« قُلْنَ حاش لِلهِ ما عَلمْنا علیه مِنْ سوءٍ ….» . «یوسف، ۵۱»
یعنی:همه گفتند :حاش لِله که ما از یوسف هیچ بدی ندیدیم (و جز عفت نفس در او مشاهده نکردیم).
یادآوری ۱- اگر « حاشا » برای تنزیه آورده شود،معنای استثناء ندارد و حرف جر نمی باشد. [۸۵]
یادآوری ۲- « حاش لِلّه » در زبان فارسی از « أصوات » است،یعنی شبه جمله ای است که در تحذیر و انکار گویند. [۸۶]
مانند مثال های زیر: