نیازهای آموزشی را از یک دید میتوان به دو گروه آشکار و پنهان تقسیم نمود. نیازهای آموزشی آشکار آن دسته از نیازهای آموزشی است که خود مورد، نشان دهنده نیاز آموزشی بوده و احتیاجی به بررسی و تحقیق ندارد. اما نیازهای آموزشی پنهان، در واقع، آن نوع نیازهای آموزشی است که با وجود محسوس بودن آن ها، تعیین و تشخیص این که چه کسانی نیاز به آموزش دارند و آن اشخاص به چه آموزشهایی نیاز دارند، مستلزم تحقیق و بررسی است.(همان منبع)
۲-۱۶-۱٫ نیازسنجی آموزشی
نیازسنجی در واقع فرایند جمع آوری نظامدار اطلاعات و تحلیل آن ها است که بر اساس آن افراد گروهها، سازمانها و جوامع و نیازهای آن ها مورد شناسایی واقع میشود. این شناسایی دارای قدمتی به اندازه خود تعلیم و تربیت و یا در واقع خود انسان است؛ زیرا، انسان در طی قرون و اعصار همواره ناگزیر از شناسایی نیازهای متنوع خویشتن و تصمیمگیری درباره راههای برطرف ساختن آن چه به عنوان نیاز شناخته میشده، تدوین و اجرا نموده و متناسب با تغییر و تحولات اجتماعی، برنامه های متفاوتی را دنبال نمودهاند. کامرون[۸]۱ میگوید: در ایران باستان در عهد ساسانیان، آموزش بر اساس نیاز همان جامعه صورت میگرفت. «بنا بر نوشته هرودوت[۹]۲ مورخ یونانی نیز در ایران باستان، زردشتیان بر حسب ضرورت سه نیاز آموزشی عمده را احساس کردهاند و آن ها را محور آموزش خود قرار دادهاند که عبارتاند از: سوارکاری، تیراندازی و راستگویی (زینآبادی، ۱۳۹۰).
مسأله سنجش و شناسایی نیازها از دیر باز مورد توجه برنامهریزان بوده و با پیشرفتهای علمی و افزایش آگاهی افراد و جوامع از اهمیت بیشتری برخوردار شده است. همگام با افزایش تقاضای عمومی برای آموزش در کلیه سطوح و پیشرفتهای سریع علمی و پیچیدهتر شدن ساختارهای اجتماعیـ اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و لزوم آمادهسازی افراد برای زندگی شخصی و حرفهای و آموزش تمام یافته ها نه ضروری بوده و نه امکانپذیر. به این ترتیب، وجود فرایند برنامهریزی اطلاعات محور، ضرورت یافت و متعاقب چگونگی تضمین آموزش افراد و پرورش آنان در محیط متحول، به علاوه محدودیتهای زمانی برنامه های آموزشی و یادگیری انسانی، مسئله گزینش و انتخاب مطرح شد. به همین دلیل، پرداختن به مقوله نیازسنجی اجتنابناپذیر گردید. نیازسنجی آموزشی مقولهای است که از دهه ۱۹۶۰ به بعد مورد توجه قرار گرفته است. لکن نیازسنجی آموزشی نظامدار و رسمی عمدتاًً تا اواسط قرن بیستم صورت نمی پذیرفت . بنابرین تنها از چند دهه اخیر ، تحقیقات و مطالعات گسترده ای در زمنیه نیازسنجی صورت پذیرفته است. (فتحی واجارگاه، ۱۳۷۵)
رشد و پیشرفت قلمرو و نیازسنجی در آموزش، بیش از هر کشوری مرهون آمریکاست. در کشور آمریکا به منظور حصول اطمینان از انطباق برنامه های آموزشی با نیازهای واقعی، جنبشی شکل گرفت که بعدها به جنبش نیازسنجی شهرت یافت. دلیل توجه به قلمرو نیازسنجی آموزشی در آمریکا لزوم پاسخگویی دولتهای محلی و توجیه برنامه ها و اقدامات خود در قبال صرف منابع و کمکهای گوناگون دولت مرکزی بوده است. مسائلی نظیر تحولات سریع اجتماعی و لزوم آمادهسازی افراد برای زندگی شخصی و حرفهای، برای برنامه های آموزشی نظام یافتهتر و پاسخگوتر نسبت به مسائل موجود، منجر به ظهور الگوهای برنامهریزی مبتنی بر اطلاعات گردید. بنابرین، میتوان گفت که خاستگاه نیازسنجی آموزشی، رشد فزاینده تقاضاها برای این گونه برنامهریزی بوده است. به همین دلیل، تاریخچه نیازسنجی آموزشی به نحوه بارزی با مباحث مربوط به اطلاعات، منابع اطلاعاتی، نحوه جمع آوری و تحلیل اطلاعات و استفاده از آن ها برای تصمیمات آموزشی مرتبط است (همان).
تعیین نیازهای آموزشی نقطه آغاز هر نوع آموزشی است. که با توجه به نقش و تأثیری که در اثربخشی و نیز فراهم آوردن مبنایی برای ارزیابی و تصمیمگیری در زمینههای مختلف آموزشی دارد میتوان گفت «هیچ وظیفهای مهمتر از آن در فرایند آموزش و بهسازی وجود ندارد» (زینآبادی، ۱۳۹۰). تعیین نیازهای آموزشی، به بررسی، تجزیه و تحلیل و در مواردی پژوهشهای عمیق و مفصل نیاز دارد. این مسئلهای نیست که آن را مدیران و مسئولین، واحدهای آموزش سازمانها و یا متخصصین علمی حل نمایند، بلکه این امر مستلزم پژوهشهایی است که دقیقاً معلوم کند چه کسانی نیاز به آموزش دارند؟ و به چه آموزشهایی نیاز دارند؟
برای پاسخ به این سؤالات نمیتوان به حدس و گمان مدیران و مسئولان متوسل شد و یا فقط به علاقه مخاطبان توجه داشت، بلکه باید اهداف، نیازهای اجتماعی و از همه مهمتر، نیازهای رشد و تعالی مخاطبان را هم مدنظر داشت تا برنامه های آموزشی بدون هدف و مقصد طراحی و اجرا نشود. به منظور کارایی و اثربخشی، همه برنامههای آموزشی باید با نیاز سنجی آموزش آغاز شوند. قبل از اینکه آموزش واقعی اتفاق بیفتد، متصدیان امر آموزش، باید این موضوع را مشخص نمایند که چه کسی، چه چیزی را، درچه زمانی، در کجا، چرا و چگونه؟ آموزش ببیند (همان).
۲-۱۷٫ اهداف نیازسنجی
۲-۱۷-۱٫ فراهمسازی اطلاعات برای برنامه ریزی
اسماعیلی (۱۳۸۶) اینگونه توضیخ میدهد:
از طریق فرایند نیازسنجی اهداف و مقاصد بـرنامه مـورد شناسایی قرار می گیرند،اقدامات ضـروری بـرای اجرای بـرنامه هـا مـشخص میشوند و نوع و میزان تلاشها و منابعی کـه بـرای دستیابی به هدفها باید مصرف شوند،تعیین میشوند.از سوی دیگر اطلاعات حاصل از نـیازسنجی مـاهیت و نوع برنامه ها را نیز مشخص میسازد. بـه عبارت دیگر بر اساس سـنجش حـاصله، برنامه های کوتاه مدت(ضربتی) و یابـرنامههای بلندمدت و آیندهنگر تدوین میشوند.
۲-۱۷-۲٫ ارزیابی و سنجش
نیازسنجی فـرایند ارزیـابی اولیـه برای اجرای بـرنامههای آتـی است.برای اجرای طرح خـاص یـا برنامه مشخصی، ابتدا زمینه ویژهای که برنامه و یا طرح باید در آن اجرا شود،مورد سنجش واقع مـیشود، پس از بـررسی، وضعیت نتایج در برنامه ها منعکس میشود و پس از اجرای بـرنامه و ارزشـیابی از آن، نتایج حـاصله بـا وضـعیت اولیه مورد مقایسه قـرار میگیرد.
۲-۱۷-۳٫ پاسخگو و مسئول کردن مؤسسات و نظامهای آموزشی
یکی از اهداف فرایند نیازسنجی آن است که نظامها و سازمانهای آموزشی را نسبت بـه نـتایج تلاشها و اقداماتشان مسئول و پاسخگو نگهدارد.بسیاری از سـازمانهایی کـه بـر اقـدامات و عـملیات نظامهای آموزشی نـظارت دارنـد از الگوهای مختلف نیازسنجی در سطح گستردهای استفاده میکنند تا دریابند که آیا اقدامات و فعالیتهای آموزشی مؤثر بـوده اسـت یـا خیر و نیز موارد و حوزه هایی که پیشرفتهای آمـوزشی کـمتر از حـد مـطلوب بـوده اسـت کدام هستند و چه اقداماتی برای بهبود آن ها باید به مرحله اجرا گذاشت.
۲-۱۷-۴٫ تشخیص یا شناسایی ضعفها و مسائل و مشکلات اساسی سازمان یا نظام